پایگاه مقاومت بسیج حضرت امام خمینی(ره)روستای شیرآباد -طبس گلشن چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:, :: 1:32 بعد از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
پس از پایان پانزدهمین اجلاس رسمی دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری
بسماللهالرّحمنالرّحیم خدا را سپاسگزاریم بر توفیقى که عنایت فرمود که ما زنده بمانیم در یک جلسهى دیگر در این جمع با عظمت حضور پیدا کنیم و مطالبى را بشنویم و مطالبى را عرض کنیم. تشکّر میکنم از رئیس محترم مجلس خبرگان(۱) که با وجود اینکه برایشان سخت هم هست در عین حال مقیّدند که این مجلس را در سر وقت تشکیل بدهند و وقت بگذارند و نیرو بگذارند، و همچنین از کلّیّهى آقایان محترم. در اهمّیّت این مجلس خیلى صحبت شده، هم ما عرض کردهایم، هم خود شما آقایان مکرّر بیان کردهاید؛ در مجموعهى ارکان نظام اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، این مجلس جایگاه ویژهاى دارد. لکن گاهى به مناسبتهایى که پیش مىآید – چه در اوضاع داخلى، چه در مجموعهى مسائل جهانى – اهمّیّت این مجلس و اجتماع اینهمه از علما و بزرگان و متنفّذینِ روحانى در بلاد و مجتهدین و مانند اینها، اهمّیّت ویژهاى پیدا میکند؛ بهنظر ما دوران کنونى از جملهى این دورانها است، یعنى مسائل مهمّى در جریان است در پیرامون ما؛ چه مسائلى که مستقیماً به ما ارتباط پیدا میکند، و چه مسائلى که ولو بهطور مستقیم با ما مربوط نیست لکن نمیتوانیم از کنار آن آسان بگذریم؛ از اینگونه مسائل امروز در دنیا و در منطقه زیاد است. اوضاع عمومى – چه در آسیا، چه در آفریقا، چه در اروپا – اوضاع پیچیدهاى است، اوضاع مهمّى است؛ و نظام جمهورى اسلامى طبعاً حرفى خواهد داشت در قبال این نظام، و خودنگرى و بازیابىِ وظیفه جزو مسئولیّتهاى همهى ما در این دوران است. عرض کردیم، هم در دنیا معضلات زیادى وجود دارد، هم اثر گذارى جمهورى اسلامى در معادلات منطقه بلکه گاهى در معادلات جهانى بیش از همیشه است؛ بنابراین همهى ارکان نظام از جمله این مجلس، باید نگاه مبتکرانه و اساسى به مسائل داشته باشند؛ هم به حیث وظیفهى شخصى و ذاتى علما – که علما هادیان امّتند و وظایفى دارند و مردم را باید روشن کنند؛ در نظام اسلامى وظیفهى علما فقط گفتنِ مسئلهى نماز و روزه نیست، مردم را بیدار میکنند، هوشیار میکنند، حقایق را به مردم میگویند، بصیرتافزایى میکنند – هم به حیث اعتبار این مجلس که یک نهاد حکومتى است، وظایفى بر عهده است. من دو مطلب را عرض میکنم. یک مطلب، نکاتى در حولوحوش مسائل کنونى دنیا است، مسائلى که به ما البتّه ارتباط پیدا میکند. طبعاً خیلى از مسائل هست که به ما مرتبط نیست؛ چند نکته دربارهى آنچه به ما مربوط میشود در زمینهى مسائل جهانى، عرض میکنم. یک نکته این است که امروز جهان درگیر تحوّلات اساسى است، این را نمیشود منکر شد؛ شما نگاه کنید به منطقهى شمال آفریقا و مناطق دیگرى از آفریقا، در منطقهى آسیا و قدرتهایى که در آسیا سر برآوردهاند و در دنیا عرض اندام میکنند در مقابل قدرتهاى سنّتى عالم، [یا] وضعیّتى که در اروپا ملاحظه میکنید وجود دارد؛ دنیا در حال یک تحوّل است. حالا تحوّلات جهانى و تاریخى طبعاً در زمان کوتاه تحقّق پیدا نمیکند؛ اینجور نیست که حالا ما فرض کنیم اگر تحوّلى دارد رخ میدهد باید در ظرف ششماه، یک سال، دو سال انجام بگیرد؛ نه، نشانههاى تحوّل را باید دید ولو این تحوّل بمُرور در ظرف بیست سال انجام خواهد گرفت؛ لکن ما [باید] بفهمیم که در دنیا چه دارد اتّفاق مىافتد. بنابراین نکتهى اوّل این است که دنیا درگیر تحوّلات اساسى است؛ این را بفهمیم. نکتهى دوّم این است که آرامش ظاهرى جبههى مسلّط جهانى – یعنى همین قدرتهاى سنّتىاى که در دنیا حاکم بودند، چه قدرت آمریکا، چه قدرتهاى اروپایى؛ که یک آرامشى داشتند اینها از لحاظ اقتصادى، از لحاظ رسانهاى، از لحاظ استقرار اجتماعى در داخل کشورهایشان و یک آرامشى بظاهر بر زندگى اینها حاکم بود – امروز بههم خورده، نشانههاى این بههمخوردگى را انسان میبیند. اینها مجهّز بودند و هنوز هم هستند، هم به پول، هم به سلاح، هم به ابزارهاى تبلیغاتى، و نیز به علم. بنابراین قدرتى که با این چند چیز مجهّز است، باید دیگر خیالش راحت باشد و آرامشى بر آنها حاکم باشد و بود؛ این آرامش سالهاى متمادى بر اینها حاکم بود؛ امروز این آرامش به هم خورده است. در چند عرصه این آرامش به هم خورده؛ اوّلاً در عرصهى اقتصادى – که مهمترین امتیازشان پیشرفت اقتصادى و رشد اقتصادى بود – میبینید که وضع چهجورى است: هم اروپا دچار بحران اقتصادى است، هم آمریکا دچار بحران اقتصادى است؛ آن اقتصاد مستقر، امروز نشانههاى ورشکستگى را دارد در خودش نشان میدهد. خب، فرض بفرمایید دولتِ کشورى بیش از همهى درآمد ناخالص ملّىاش مقروض باشد؛ این الان وضعیّتى است که در آمریکا وجود دارد؛ دولت مقروضى که راهى هم علىالظّاهر براى نجات از این مقروض بودن برایش متصوّر نیست. لذا برنامههاى گوناگون کلان اینها [انجام نمیشود]؛ در خود آمریکا این جور است، در کشورهاى بزرگ و قوىّ اروپایى هم کمتر تبلیغ میشود و گفته میشود امّا واقعاً در آنجاها هم همین جور است. در خود آمریکا این رئیس جمهور فعلى – از دورهى اوّلى که به ریاست جمهورى رسید – وعدهى بیمهى خدمات درمانى همگانى را به مردم داد، [امّا] تا امروز که حدود شش سال از آن روز میگذرد، هنوز موفّق نشده این کار را انجام بدهد؛ یعنى کشورى با آن همه امکانات مالى و با آن همه منابع، وعدهاى را رئیس جمهور به مردمش داده و نتوانسته این وعده را عمل کند؛ اینها است دیگر. بنابراین در عرصهى اقتصادى – که عرصهى مهمّ کشورهاى جبههى استکبار و قدرتهاى سنّتى دنیا بود – اینها دچار بحرانند، دچار مشکلاتند؛ اروپا هم – در خبرها همه میبینند، همه میشنوند – در کشورهاى مختلف، دچار مشکلات عدیدهى اقتصادیند. در عرصهى اخلاقى هم اینها شکست خوردهاند؛ خب، تمدّن کنونى غرب بر اساس پاسداشت انسان بهوجود آمد؛ بر اساس اومانیسم و اصالةالانسانیّه همهى این تمدّن بنا شده است؛ معناى آن این است که “انسانیّت”، عنصر اصلى و هدف اصلى و قبلهى اساسى براى این تمدّن خواهد بود؛ امروز در نظام تمدّنى غرب، انسانیّت پامالشده است و حقّاً و انصافاً دچار شکست شدهاند. خب، تا اندکى قبل از این، در لباس علمى و در ادبیّات دانشگاهى این مسائل را جلوه میدادند و ضعفها را میپوشاندند، لکن بتدریج این ضعفها آشکار شده و باطن این تمدّن مادّى – که ضدّ انسان است، ضدّ فطرت الهى است – دارد خودش را نشان میدهد. یک نمونهاش قتل و غارت و خشونت است که خب این خشونتها و قتلوغارتها اینقدر متراکم شده که امروز بر کسى پوشیده نیست. حالا یکوقتى بود که انگلیسها در هند جنایت میکردند، در بِرمه جنایت میکردند، [امّا] در یک نقطهى دیگرى خودشان را برّاق و اتوکشیده و مؤدّب جلوه میدادند؛ امروز دیگر آن روزگار گذشته است؛ امروز همه در جریان خشونتها قرار میگیرند. کسانى که حرف مردم را بر زبان مىآورند، این خشونتها را بهرخ جبههى استکبار دارند میکشند. قتل و غارت و خشونت، و شهوترانىهاى مسخکنندهى انسان: ازدواج با همجنس! این غیر از همجنسبازى است، بمراتب بالاتر است؛ یعنى علناً منکرِ ضدّ فطرت را در زندگى خودشان راه بدهند؛ «وَ تَأتونَ فى نادیکُمُ المُنکَر» (۲) که در قرآن هست. امروز علناً و صریحاً به این اعتراف میکنند، و دو همجنس با یکدیگر ازدواج میکنند، و کلیساها این را ثبت میکنند، و رئیس جمهور آمریکا اظهار نظر میکند و اظهار عقیده میکند و میگوید من موافقم با این کار و مخالف نیستم! یعنى از پرده برون افتاده آن فساد باطنى و درونى در این زمینههاى شهوترانى و مانند اینها. حمایت صریح از تروریسم. خب ملاحظه میکنید دیگر در همین قضایاى منطقه، کسانى هستند که جگر طرف را از سینهاش درمىآورند و جلوى دوربین تلویزیونها گاز میزنند، قدرتهاى اروپایى هم مىنشینند در اروپا، منتها احتیاط میکنند و نمیگویند ما به او کمک میکنیم، میگویند ما به این جبههى معارض کمک میکنیم؛ این جورى است دیگر؛ یعنى صریح از تروریسم، آن هم تروریسم خشن، وحشى، سبُع، (۳) اینها حمایت میکنند. به مقدّسات اهانت میکنند و آسان و بهعنوان آزادى، مقدّسات را، چهرههاى نورانى را ملکوک(۴) میکنند، مورد اهانت قرار میدهند؛ پیامبران را، بزرگان را، نه فقط پیغمبر ما را، همهى پیغمبران را. گفتم به بعضى از مسئولین فرهنگى که متأسفانه خیلى از مسئولین فرهنگى ما، با مسائل فرهنگى، در میدان مرتبط نیستند [که مثلاً] کتاب بخوانند، کتابهاى گوناگون را ببینند؛ غالباً برکنارند. گفتم که اینها به حضرت موسى اهانت میکنند، به حضرت عیسى اهانت میکنند، به پیامبران بزرگ اهانت صریح میکنند؛ این امروز وجود دارد. بنابراین در جبههى اخلاقى هم این جبههى مستکبرى که اوضاع دنیا را کنترل میکرد، شکست خورده، یعنى در آنجا هم اشکالات فراوانى بر او وارد شده. در عرصهى منطِق هویّتى هم این تمدّن و پاسداران این تمدّن شکست خوردهاند، چون پایههاى علمى تمدّن مادّى غربى یکى پس از دیگرى دارد فرومیریزد؛ دانشمندانى آمدند، حرفهاى آنها را – چه در زمینهى علوم انسانى، چه در زمینهى علوم دیگر – رد کردند؛ پایههاى علمى این تمدّن یکى پس از دیگرى به هم میریزد. در عرصهى اعتبار و آبروى جهانى هم که انصافاً امروز براى جبههى استکبار آبرویى باقى نمانده، یعنى سرجمع جنایتهاى دولتهاى غربى و حکومتهاى مستبدّى که دستنشاندهى آنها هستند، براى مردم دنیا آشکار شده و امروز منفورند در دنیا؛ حالا بعضى از سران دولتها و دولتهاى وابسته و دولتهاى ضعیف و ملاحظهکار و ترسو، خب در تعارف یک چیزهایى میگویند امّا در بین ملّتها انصافاً امروز منفورند. امروز آمریکا از همهى دولتهاى دیگر منفورتر است، هم در این منطقه، هم در مناطق دیگر؛ حالا منطقهى اسلامى که خیلى، در مناطق دیگر هم همینجور. بنابراین اینها در عرصهى آبرویى هم شکست خوردهاند. این هم یک مسئلهاى است که چیزى باقى نگذاشته است براى آن جبههى گردنکلفتى که حالا یکّهبزن اینها هم دولت آمریکا است که از همهى اینها بهاصطلاح قوىتر و آمادهبهکارتر است، امّا آبرویى اینها در دنیا ندارند. این هم نکتهى دوّم از آن نکاتى که میخواستیم عرض بکنیم. نکتهى بعدى در مورد واقعیّتهاى جهانى و اوضاع جهانى، بیدارى ملّتها است؛ حالا ما گفتیم بیدارى اسلامى در منطقهى شمال آفریقا و منطقهى عربى، علیه این تعبیر جبههگیرى شد که نه، این بیدارى اسلامى نیست، ربطى به اسلام ندارد؛ معلوم شد که چرا، کاملاً ربط به اسلام دارد؛ خب، حالا بهحسب ظاهر [آن را] خاموش کردند امّا خاموش شدنى نیست. وقتى احساس وظیفهى اسلامى در یک ملّتى بهوجود آمد، احساس هویّت اسلامى وقتى در یک ملّتى بهوجود آمد، به این آسانىها نمیشود این را از بین برد؛ حالا گیرم یک دولتى سرکوب بشود یا برکنار بشود – یا با کودتا، یا با هر عارضهى دیگرى – لکن آن روحى که در مردم بهوجود مىآید، آن خودباورى و خودبازیابى هویّت اسلامى، این به این آسانىها از بین نخواهد رفت و از بین هم نرفته است. امروز در همان مناطقى و در همان کشورهایى که بیدارى اسلامى بهوجود آمده بود، همچنان مثل دیگ جوشانى در حال غَلَیان است؛ اینجور نیست که این بیدارى از بین رفته باشد. این هم یکى از واقعیّتهاى دنیا است؛ استقامت اسلامى اوج گرفته. و واقعیّت دیگر هم که شاید یکى از مهمترین این واقعیّتها باشد، مسئلهى ملّت ایران است؛ ملّت ایران با گذشت ۳۵ سال از طلوع انقلاب، از انقلاب زده نشده است، دست نکشیده است، انقلاب را کنار نگذاشته است، روحیّهى انقلابى را از خود دور نکرده؛ شما ملاحظه کردید این بیستودوّم بهمن را. و این یک پدیده است، این را بارها عرض کردهایم، عادت کردیم ما به این حادثهى به این اهمّیّت. [البتّه مطلبى هم دربارهى] جوانهاى ما، در ذیل واقعیّتهایى که باید به آنها توجّه داشت، عرض خواهم کرد. بههرحال این هم یک مسئلهى اساسى است. بنابراین در یک چنین دنیایى هستیم: در آنجا – در اطراف ما و در مجموعهى جهان – آن حوادث که نشاندهندهى تحوّلات اساسى است دارد اتّفاق مىافتد، در کشور ما هم این رشد تفکّر اسلامى و استقامت اسلامى و بالندگى و تناور شدن درخت حکومت اسلامى و نظام اسلامى است که وجود دارد. بنابراین با این توجّه، باید عرض کرد که نگاه ما به مسائل خودمان و مسائل جهان، باید نگاه جدّىاى باشد. مطلب دوّمى که عرض میکنم، این است که حالا ما چه کارهایى برعهده داریم؛ بنده چند مطلب را در اینجا یادداشت کردهام که البتّه [هم] همهى مطالب نیست، هم این مطالبى که عرض میکنیم حرفهاى جدید و تازهاى نیست و حرفهایى است که همهى آقایان میدانید، [امّا] تکرار اینها و گفتن اینها مفید است؛ کارهایى که ما برعهده داریم، زیاد است؛ از جمله اینهایى است که عرض میکنم: یکىاز آنها واقعبینى است؛ ما باید واقعیّتهاى موجود جامعهى خودمان را ببینیم. معمولاً در نگاه به واقعیّتها، طبیعت انسان این است که سراغ نقاط ضعف میرویم. همهى این چیزهایى که ما مىبینیم، فرض بفرمایید که گرانى را مىبینیم [یا] تحقّق نیافتن برخى از اهداف اسلامى را مشاهده میکنیم، اینها خب یک واقعیّتهایى است و غالباً اینها را مىبینیم – بعضىها هم البتّه همینها را درشت میکنند – لکن واقعیّتهاى دیگرى هم وجود دارد در این کشور؛ اینها را باید دید. یک واقعیّت همین است که عرض کردیم، واقعیّت ایستادگىِ نظامِ مبتنى بر اسلام؛ این یک واقعیّتى است. توقّع دشمنان اسلام و دشمنان ایران این بود که مردم بعد از یک سال دو سال پنج سال، خسته بشوند، یادشان برود، از انقلاب دست بکشند؛ کمااینکه در بسیارى از انقلابهاى دنیا همین اتّفاق افتاده است؛ اینکه من میگویم “بسیارى”، در واقع باید گفت همه؛ در این انقلابهایى که در دویست، دویستوپنجاه سال اخیر در دنیا اتّفاق افتاده است، تا آنجایى که بنده سراغ دارم همهجا همینجور بوده است، بعد از گذشت یک مدّتى آبها از آسیاب افتاده است و آن موج انقلاب فروکش کرده و تمام شده، برگشته به حالت سابق. بنده به یک کشورى رفتم زمان ریاست جمهورى، یک کشور انقلابى که هفت هشت ده سالى بود انقلاب کرده بودند، رئیس آن کشور هم جزو همان عناصر انقلابکننده بود وقتى ما رفتیم آنجا. وقتى من وارد شدم[به] آنجایى که مارا بردند بهعنوان ضیافت و بهعنوان مهمانى و اینها، دیدم عیناً همان وضعیّتى که حاکم استعمارگر قبلى – که پرتغالى بوده است؛ آنجا مستعمرهى پرتغال بود – با آن وضع زندگى میکرده، عیناً همان وضع وجود دارد، هم از لحاظ تشریفات ظاهرى، هم از لحاظ احترامات، [هم از لحاظ] آداب! هیچّى فرق نکرده است؛ یعنى اوّلى که اینها سرِکار آمدند اینجور نبوده، بعد بتدریج مغلوب عادات مستکبرین و مستبدّینِ قبل از خودشان شدند و همان وضعیّت را انجام دادند؛ انقلاب اسلامى مغلوب نشد، جمهورى اسلامى مغلوب نشد؛ آن کسانى که میخواستند عادات قبلى، سنن قبلى، شیوهى قبلى را بر این کشور و بر این انقلاب تحمیل کنند، نتوانستند؛ و انقلاب همچنان حرف اسلام را میزند، حرف انقلاب را میزند، حرف استقلال را میزند، حرف ایستادگى ملّى را میزند، حرف توسعهى درونزاى کشور را میزند، حرف عدل را میزند و براى این اهداف بزرگ تلاش میکند و کار میکند؛ همهى اینها مسائل انقلاب است؛ اینها چیزهاى مهمّى است. این یک واقعیّتى است. واقعیّت دیگرى که از آن نباید غفلت کرد، انگیزههاى دینى در نسل امروز انقلاب است. یکوقت است که ما پیرمردهایى که از دورهى انقلاب باقى ماندهایم، ما انقلابى باقى ماندهایم امّا جوانهاى ما از دست رفتهاند؛ مىبینیم اینجورى نیست. ما امروز، جوان انقلابى بسیار داریم، در سرتاسر کشور داریم، از همهى قشرها داریم، در دانشگاهها بسیار داریم، جوانى که هم متدیّن است، هم انقلابى است؛ به اعتقاد من این جوان از جوان انقلابى اوّلِ انقلاب شأنش بالاتر است. چرا؟ چون آنروز اوّلاً آن انقلابِ با آن عظمت و پرهیجان اتفّاق افتاده بود؛ ثانیاً آنروز اینترنت نبود، ماهواره نبود، این همه تبلیغات گوناگون نبود، این جوان در معرض این همه آسیب نبود، جوان امروز در معرض این همه آسیبها است؛ اینترنت جلوى او است، این همه تلاش دارد میشود براى اینکه این جوان را منحرف کنند، [امّا] این جوان متدیّن باقى میمانَد؛ نمازخوان است، به نماز اهمّیّت میدهد، نمازِ شب میخواند، نافله میخواند، در مراسم مهّم دینى شرکت میکند، پاى انقلاب مىایستد، شعارهاى از دل برآمده میدهد؛ اینها چیزهاى مهمّى است. نسل امروزِ انقلاب، به نظر ما یکى از افتخارات بزرگ است. این یک واقعیّتى است، باید این را دید. واقعیّت دیگرى که باید به آن توجّه داشت، ظرفیّتهاى بىشمار ملّى است؛ که خوشبختانه مسئولین کشور، مسئولین دولتى – که من امکان این را داشتم که بالخصوص در این ایّام با اینها ملاقات کنم – بعد از تشکیل دولت جدید، میبینم همه معترفند، معتقدند، واقفند، به ظرفیّتهاى بىشمار داخلى کشور؛ که خب همین وجود این ظرفیّتها هم بحمدالله رهنمون شد که این حقیر و همفکران و همکاران و کمکها، به این مسئلهى اقتصاد مقاومتى برسیم؛ والّا اگر کشورى از ظرفیّت داخلى محروم باشد، نمیتواند یک اقتصاد مقاوم بهوجود بیاورد. اقتصاد مقاوم آنوقتى است که ما در داخل، ظرفیّت داریم. با هر کدام از این مسئولین اقتصادى و مرتبط با این قضایا انسان مىنشیند، میبیند اینها ظرفیّتهاى داخلى فراوانى را میشمرند؛ این هم یک واقعیّتى است که بسیار مهم است. یک واقعیّت دیگرى که نباید غفلت کرد، دشمنى دشمنان ما است. از دشمنى دشمن نباید غفلت کرد. به قول سعدى: «دشمن چون از همه حیلتى فرومانَد، سلسلهى دوستى بجنبانَد»، (۵) آنگاه در دوستى کارى کند که هیچ دشمنى نکرده باشد؛ این را نباید فراموش کنیم؛ این واقعیّتى است؛ دشمن ما هستند، دشمن اسلامند، دشمن استقلال ملّى ما هستند و دشمن ملّت ما هستند بهخاطر این خصوصیّات؛ بله، اگر چنانچه این ملّت از انقلاب دست برمیداشت، از اسلام دست برمیداشت، خودش را تسلیم متجاوز و متعدّى میکرد، از ملّت ما خیلى هم راضى بودند، خیلى هم تعریف میکردند، امّا با ملّت بدند بهخاطر این. قَد بَدَتِ البَغضآءُ مِن اَفواهِهِم؛ (۶) حرفهایى هم که میزنند، نشان میدهد که چقدر این بغض و دشمنى عمیق است. وَ ما تُخفى صُدورُهُم اَکبَر؛ (۷) آن مقدارى که میگویند بخشى از آن دشمنىها است که اینها بر زبان مىآورند، والّا آنچه که در دلهاى آنها است بمراتب بیشتر است؛ این هم یک واقعیّتى است که نباید از یاد برد و نباید فراموش کرد. واقعیّت دیگر این است که همین دشمن، از مقابلهى با ملّت ایران و مقابلهى با نظام اسلامى عاجز است. دلیل عجز را اگر بخواهید، این است که چون نمیتواند مقابله کند، تحریم را آورده؛ والّا اگر میتوانست مقابله کند، تحریم چرا؟ دلیل بر اینکه تحریم هم فایده ندارد و نداشته است و نخواهد داشت، این است که مکرّر تهدید نظامى میکند. خب، اگر میتوانستند اینها با شیوههاى متعارف و معمول دنیا این انقلاب را از بین ببرند و این ملّت را به زانو در بیاورند، دیگر این تهدید و این فشار و اینها لازم نبود. و این تحریم هم جدید نیست و نشان هم دادند. خوشبختانه امروز با اتّفاق نظرى که مسئولان محترم دولت، هم رئیس جمهور محترم، هم وزراى مربوط، هم رؤساى دو قوّهى دیگر، روى مسئلهى اقتصاد مقاومتى کردند – که جاى تقدیر و تشکّر دارد از اینها؛ یعنى واقعاً استقبال کردند از این فکر؛ که البتّه خود آنها هم در مجمع تشخیص، در مشورتدهى به این مسئله سهیم بودند، شریک بودند، بحث کردند روى این مسئله – خود این اتفّاق نظر، نشاندهندهى این است که این تحریمى که اینها ظالمانه و از روى بغض و عداوت و نفرت بر ملّت ایران تحمیل کردند، اثرى نخواهد داشت و انشاءالله این اقتصاد مقاومتى فائق خواهد آمد بر ترفندهاى آنها. این هم یک واقعیّت است. و این واقعیّت دیگر را هم عرض بکنیم. حالا واقعیّتهاى خوب خیلى زیاد است، که ما هر جایى که به خدا تکیه کردیم، به نیروى مردم تکیه کردیم و حاضر به حرکت جهادى شدیم، پیروز شدیم؛ نگاه کنید شما از اوّل انقلاب تا حالا، هر جا ما مردم را آوردیم وسط کار، به نام خدا شروع کردیم و حرکتمان حرکت جهادى بود، ما در آنجا پیروز شدیم. در خود اصل انقلاب این اتّفاق افتاد، مردم آمدند، مردم خیابانها را پر کردند، قشرهاى مختلف مردم آمدند وسط میدان، و حرکت حرکت جهادى بود. در دفاع هشت ساله – هشت سال جنگ شوخى نیست؛ هشت سال جنگ را بر این مملکت تحمیل کردند – مردم آمدند وسط کار. امام (رضوان الله تعالى علیه) – که روح مطهّر این مرد بزرگ شاد باد و با انبیاء و اولیاء محشور باد – راز قضیّه را فهمید که باید چهکار بکند؛ خدا به او الهام کرد، او را هدایت کرد، مردم را آورد وسط میدان و نام خدا را سرِدست گرفت و حرکت کرد. درجنگ هشت ساله ما پیروز شدیم؛ در همهى موارد دیگرى که مردم آمدند و خداى متعال بر زبان و دل مردم حاکم بود و کار کار جهادى بود، ما پیروز شدیم؛ اینهم یک واقعیّتى است. آخرین مطلبى که در باب این واقعیّتها عرض بکنیم این است که: کجا بودیم ما، به کجا رسیدیم؛ وَاذکُروا اِذ اَنتُم قَلیلٌ مُستَضعَفُون؛ (۸) یادمان نرود آنروزى را که ما مستضعف بودیم، کم بودیم، زیردست بودیم، هم ملّت ایران اینجور بود، هم جامعهى متدیّن اینجور بود، هم روحانیّون اینجور بودند، هم جوانان علاقهمند اینجور بودند، کم و مستضعف و زیردست بودند؛ امروز بحمدالله خداى متعال دست آنها را قوى کرده است. بهنظر من یکى از وظائف ما این است که ما ببینیم، این واقعیّتها را از یاد نبریم، این واقعیّتها را به یاد داشته باشیم؛ این یک وظیفه. یک وظیفهى دیگرى که من اینجا یادداشت کردهام که همیشه باید مورد نظرمان باشد بخصوص امروز، وظیفهى مرزبندى صحیح و صریح با جبههى دشمن است؛ مرزبندى. آیهى شریفه میفرماید: قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ اِذ قالوا لِقَومِهِم اِنّا بُرَءآؤُا مِنکُم وَ مِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ الله کَفَرنا بِکُم وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَالبَغضآءُ [ابداً] حَتّى تُؤمِنوا بِاللهِ وَحدَه. (۹) قرآن فقط تاریخ نگفته، تصریح میکند که این اسوهى حسنهاى است براى شما – قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبراهیم – یعنى باید اینجورى باشید، مرزبندى باید بکنید. مرزبندى به معناى این نیست که ما رابطهمان را قطع بکنیم؛ توجّه بکنید، مغالطه نکنند که شما میگویید ما با همهى دنیا دشمنیم؛ نه، مرزبندى کنید، مرزها مخلوط [نشود]. مثل مرز جغرافیایى؛ در مرز جغرافیایى شما بین کشور خودتان و کشورهاى اطرافتان مرز معیّن میکنید؛ معناى این مرز این نیست که شما نمیروید آنجا، آنها نمىآیند اینجا؛ معناى این مرز این است که هر رفتوآمدى منضبط خواهد بود. معلوم باشد کِى میرویم، چه کسى میرود، چهجور میرود؛ چه کسى مىآید، کِى مىآید، چهجور مىآید، چرا مىآید؛ مرزبندى در مرزهاى جغرافیایى اینجور است؛ در مرزهاى عقیدتى هم همینجور است. در همین آیهى شریفه، بعد از آنکه خداى متعال این اسوهى حسنه را و عمل ابراهیم را بیان میفرماید، بعد میفرماید: اِلّا قَولَ ابراهیمَ لِاَبیهِ لَاَستَغفِرَنَّ لَک؛ (۱۰) یعنى این مرزبندى، مانع این نیست که ابراهیم به پدرش بگوید که من به تو ترحّم میکنم، براى تو استغفار میکنم؛ اینها همه هست. بنابراین معناى مرزبندى این است که مشخّص باشد ما چه کسى هستیم، شما چه کسى هستید. من گمان میکنم سورهى مبارکهى “قل یا ایّها الکافرون” همین مرزبندى را بیان میکند: لا اَعبُدُ ماتَعبُدون، و لا اَنتُم عابِدُونَ مااَعبُد؛ (۱۱) یعنى مرز مشخّص باشد، مرز مخلوط نشود. کسانى که سعى میکنند این مرز را کمرنگ کنند یا محو کنند یا از بین ببرند، اینها خدمت نمیکنند به مردم، اینها خدمت نمیکنند به کشور؛ چه مرزهاى دینى و عقیدتى، چه مرزهاى سیاسى. استقلال، مرزى است براى کشور؛ این کسانى که سعى میکنند اهمّیّت استقلال یک ملّت را – بهعنوان جهانى شدن و حل شدن و منطبق شدن با جامعهى جهانى – از بین ببرند و کمرنگ کنند، مقاله مینویسند، حرف میزنند، اینها هیچ خدمتى نمیکنند به این کشور. شما میگویید ارتباط داشته باشیم با دنیا، خیلى خب، ارتباط داشته باشید، منتها معلوم باشد با چه کسى ارتباط دارید، چرا ارتباط دارید، چه جور ارتباطى دارید، اینها مشخص باشد؛ مرزبندى یعنى این. در جبههبندىهاى داخلى هم همینجور است. این هم به نظر ما یکى از چیزهایى است که بایستى به آن توجّه کنیم؛ جزو وظایف ما است که مرزبندىها را [مشخص کنیم]. بعضىها هم بمجرّد اینکه یک مشکلى براى کشور پیش مىآید، فوراً شروع میکنند به ملامت کردنِ کسانى که استقامت کردند که: هان، دیدید، آدم وقتى اینجور سر حرفش مىایستد، این مشکلات پیش مىآید! در صدر اسلام هم بود دیگر: لَو اَطاعونا ماقُتِلوا قُل فَادرَءوا عَن [اَنفُسِکُمُ] المَوت. (۱۲) خداى متعال اگر چنانچه بنا گذاشته باشد بر طبق سنّت الهى حرکت نکنیم، خب، دچار مشکلات میشویم. اینجور نیست که در جنگ بدر بگویند: یَقولونَ لَو کانَ لَنا مِنَ الاَمرِ شَىءٌ ما قُتِلنا هاهُنا؛ (۱۳) اینجورى نیست قضیه که اگر چنانچه ما تسلیم شدیم در مقابل دشمن، آنوقت مشکلات ما برداشته خواهد شد، برطرف خواهد شد؛ نخیر. من واقعاً باید تشکّر کنم از مسئولین کشور که در مقابلهى با دشمن حرفِ صریح میزنند؛ عدم انفعال ملّت ایران را و عدم انفعال انقلاب را به زبانِ صریح بیان میکنند؛ این خیلى لازم است. این را باید ما به صورت گفتمان – که حالا عرض خواهم کرد آن را – دربیاوریم؛ و این هم یکى از مسائل ما است. یک مسئله دیگرى که جزو وظائف ما است، این است که باید از دشمنى اشرار بیمناک نشویم. دشمنى بالاخره وجود دارد. هیچ ملّتى که صاحب حرفى و ایدهاى باشد و حرکتى بکند، از دشمنى دشمنان مصون نیست. امروز به نظر من اقبال ملّت ایران این است که دشمن ملّت ایران و دشمنان ملّت ایران، جزو بدنامترینها در دنیا هستند. شما ملاحظه کنید، امروز دولت آمریکا در سطح بینالمللى یک بازیگر خشن و آلودهى به جنایت معرفى شده که واقعیّت قضیّه هم همین است. در سطح بینالمللى دولت آمریکا امروز این است: یک بازیگر خشن، آلودهى به جنایت، و بىباک از کارهاى زشت، و ارتکاب خلاف حقوق ملّتها و حقوق انسانها؛ در داخل کشور خودشان هم بهعنوان یک دولت و یک رژیم دروغگو و مزوّر معرفى شده [که] وعده میدهد، عمل نمیکند. لذاست که اعتقاد مردم به این دولتها – هم به این رئیسجمهور فعلى آمریکا، هم به رئیسجمهور قبلى آمریکا – [در] نظرسنجىهایى که از مردم کردند، در حدّ بسیار پایینى بود؛ نشان میدهد که مردم اینها را قبول ندارند. خب، اینها دشمن ما هستند؛ دشمن ما یک دولت آبرومند، یک دولت حرفِحسابدار نیست، اینها هستند. لذا از اینها نبایستى یک بیمى انسان به خودش راه بدهد. و اتّکاء به حمایت الهى امر بسیار مهمّى است؛ حالا جناب آقاى مهدوى(۱۴) آیهى شریفهى مربوط به قوم موسى را خواندند، یک بخش دیگر را هم من بخوانم که وقتىکه بنىاسرائیل حرکت کردند و از مصر بیرون آمدند و جناب موسى اینها را آورد، خب بعد از مدّتى لشکر فرعون از پشت رسید؛ فَلَمّا تَرآءَا الجَمعانِ قالَ اصحابُ موسى اِنّا لَمُدرَکون، (۱۵) وقتى که این دو جمعیّت به حدّى رسیدند که دیگر همدیگر را از دور میدیدند یعنى اینها میدیدند که آنها دارند مىآیند، آنها هم اینها را میدیدند؛ قالَ اصحبُ موسى اِنّا لَمُدرَکون، پدرمان در آمد، از دست رفتیم؛ قالَ کَلّا اِنَّ مَعِىَ رَبّى سَیَهدین؛ (۱۶) ببینید این درس است: با خدا باشید، خداى متعال مگر وامیگذارد بندهاى را که با او باشد؟ لاَتخافا اِنَّنى مَعَکُما اَسمَعُ و اَرى؛ (۱۷) در بخش دیگرى از قضیّهى حضرت موسى. با خدا که باشیم، براى خدا که باشیم، خداى متعال کمک میکند. این هم این وظیفهى دیگر، بیمناک نشدن. و مسئلهى وحدت، وحدت ملّى، حفظ اتّحاد؛ این جزو وظائف ما است. حضور نیروهاى تکفیرى که امروز متأسّفانه در برخى از نقاط منطقه فعّالند، خطر بزرگشان این نیست که بىگناههان را میکشند، آن هم جنایت است، بزرگ است؛ امّا خطر بزرگ این است که دو گروه شیعه و سنّى را نسبت به هم بدبین میکنند؛ این خیلى خطر بزرگى است؛ جلوى این بدبینى را باید بگیریم. نه از آن طرف شیعیان خیال کنند که یک گروه آنچنانى که با شیعه اینجور رفتار میکند این جبههى اهل تسنّن است که با اینها مقابله میکند، نه جبههى اهل سنّت تحت تأثیر حرفهاى آنها – آنچه آنها راجع به شیعه میگویند و تهمتهایى که میزنند و آتشافروزىهایى که میکنند – قرار بگیرند. باید مراقب باشند؛ هم شیعه مراقب باشد، هم سنّى مراقب باشد. این را بایستى در همهى مناطق کشور همه بدانند؛ هم سنّىها بدانند، هم شیعهها بدانند؛ نگذارند که این وحدتى امروز در بین کشور هست [از بین برود]؛ که یکى از بخشها وحدت مذاهب شیعه و سنّى و وحدت اقوام است. برجسته کردن خصوصیّات قومى و دمیدن در آتش قومگرایى، کارهاى خطرناکى است، بازى با آتش است؛ به این هم باید توجّه بکنند. یک مسئله هم مسئلهى فرهنگ است؛ که آقایان هم حالا معلوم شد که نگرانى دارید، بنده هم نگرانم. مسئلهى فرهنگ، مسئلهى مهمّى است. اساس این ایستادگى، این حرکت و در نهایت انشاءالله پیروزى، بر حفظ فرهنگ اسلامى و انقلابى است و تقویّت جناح فرهنگى مؤمن، تقویّت این نهالهایى که روییده است در عرصهى فرهنگ؛ بحمدالله جوانهاى مؤمنِ خوبى داریم در عرصهى فرهنگ و هنر؛ فعّالیّت کردند، کار کردند؛ حالا بعضى جوانند، بعضى دورهى جوانى را هم گذراندهاند؛ ما عامل فرهنگى کم نداریم. ما حتماً در مسئلهى فرهنگ[باید توجّه کنیم]، دولت محترم هم باید توجّه کند، دیگران هم توجّه کنند. بنده هم در این نگرانى با شما سهیم هستم و امیدوارم که مسئولین فرهنگى توجّه داشته باشند که چه میکنند. با مسائل فرهنگى شوخى نمیشود کرد، بىملاحظگى نمیشود کرد؛ اگر چنانچه یک رخنهى فرهنگى بهوجود آمد، مثل رخنههاى اقتصادى نیست که بشود [آن را] جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانهى نقدى داد؛ اینجورى نیست، به این آسانى دیگر قابل ترمیم نخواهد بود، مشکلات زیادى دارد. و واقعاً باید قدر جوانان مؤمن و انقلابى را همه بدانند، همه؛ این جوانان مؤمن و انقلابىاند که روز خطر سینه سپر میکنند، هشت سال جنگ تحمیلى میروند توى میدان؛ اینها هستند. افرادى که نسبت به این جوانها با چشم بدبینى نگاه میکنند یا مردم را بدبین میکنند، خدمت نمیکنند به کشور؛ به استقلال کشور، به پیشرفت کشور، به انقلاب اسلامى خدمت نمیکنند. این جوانها را باید حفظ کرد، باید از اینها قدردانى کرد، امروز هم بحمدالله کم نیستند و زیادند. [نباید] با عناوین گوناگونى بخواهیم این جوانهاى مؤمن را طَرد کنیم و منزوى کنیم؛ که البتّه منزوى هم نمیشوند؛ آن جوانهاى مؤمنِ پرانگیزه، با این حرفها منزوى نمیشوند اینها؛ لکن خب، ما باید قدر اینها را بدانیم. و آخرین مطلب، مسئلهى گفتمانسازى است. این مطالبى که عرض کردیم، اینها فقط نصیحت و درددلِ بین ما نیست که شما بگویید بنده بشنوم، بنده بگویم شما بشنوید، باید اینها به صورت گفتمان در بیاید. گفتمان یعنى باور عمومى؛ یعنى آنچیزى که به صورت یک سخنِ مورد قبول عموم تلقّى بشود، مردم به آن توجّه داشته باشند؛ این با گفتن حاصل میشود؛ با تبیینِ لازم – تبیین منطقى، تبیین عالمانه و دور از زیادهروىهاى گوناگون – حاصل میشود؛ با زبان صحیح، با زبان علمى و منطقى و با زبان خوش، بایستى این مطالب را منتقل کرد. امیدواریم انشاءالله خداوند متعال به همهى آقایان محترم، توفیقات خودش را ارزانى بدارد، به ما هم کمک کند، هدایت کند، دستگیرى کند که اوّلاً وظیفهمان را انشاءالله بشناسیم، و عزم جدّى به ما بدهد که این وظیفه را عمل کنیم. «اللّهم قوّ على خدمتک جوارحى، و اشدد على العزیمة جوانحى و هب لى الجدّ فى خشیتک، و الدّوام فى الاتّصال بخدمتک». و السّلام علیکم و رحمةالله و برکاته شنبه 28 دی 1392برچسب:, :: 11:19 قبل از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
ولادت حضرت محمد مصطفی(ص) و امام جعفر صادق(ع) حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله در عام الفیل ( سال 570 میلادی ) در ماه ربیع الاول دیده به جهان گشود.مورخان شیعه، ولادت پیامبر اکرم را در صبح جمعهی هفدهم ربیع الاول و اکثر علمای اهل سنت، در روز دوازدهم همان ماه میدانند. پيامبر اكرم(ص)فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفريد نيز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اكرم(ص)فرمود: «اى محمد! قبل از اين كه آسمانها، زمين، عرش و دريا راخلق كنم. نور تو و على را آفريدم...». «هنگام ولادت حضرت رسول اكرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامى پيامبر)بود. يكى از آن دو به ديگرى گفت: آيا مىبينى آنچه را منمىبينم؟ديگرى گفت: چه مىبينى؟ او گفت: اين نور ساطع كه ما بين مشرق ومغرب را فرا گرفته است! در همين حال، ابوطالب(ع) وارد شد و به آنها گفت: «رسول خدا(ص) در ديده هابا عظمت مى نمود، در سينه ها مهابتش وجود داشت .قامتش رسا، مويشنه پيچيده و نه افتاده، رنگش سفيد و روشن، پيشانيش گشاده،ابروانش پرمو و كمانى و از هم گشاده، در وسط بينى برآمدگى داشت، ريشش انبوه، سياهى چشمش شديد، گونه هايش نرم و كم گوشت.دندان هايش باريك و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راه رفتن با وقار حركت مىكرد. وقتى به چيزى توجه مىكرد به طور عميق به آن مى نگريست، به مردم خيره نمىشد، به هر كس مى رسيد سلام مى كرد، همواره هادى و راهنماى مردم بود. ------------------------------------------------------- امام صادق ( ع ) شنبه 28 دی 1392برچسب:, :: 11:3 قبل از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام فرمود که پيامبر اکرم(ص) فرموده است: هر مسلماني بر ذمه برادر مسلمانش سي حق دارد و ذمه اش از آنها بري نمي شود، مگر اينکه آن حق را ادا کند يا برادرش از او درگذرد. (آن حقوق عبارتند از:) از لغزش او چشم بپوشد، به اشک چشمش شفقت آورد، عيبش را بپوشاند، عذرش را بپذيرد، اگر کسي غيبت او را کرد از او دفاع کند، همواره خيرخواهش باشد، دوستي و محبت او را حفظ کند، عهد و پيمانش را مراعات کند، در موقع بيماري عيادتش کند، در تشييع جنازه اش حاضر شود، دعوتش را بپذيرد، هديه اش را قبول کند، در انجام خواسته اش کوشش کند، موقع عطسه کردن «يرحمک ا...» بگويد، راهنماي گمشده اش باشد و به سلامش پاسخ دهد. کلامش را خوب تلقي کند، بخشش او را ارج نهد، سوگندهايش را تصديق کند، دوست او را دوست داشته باشد و با وي دشمني نکند. اگر ظالم يا مظلوم واقع شد، او را ياري کند، ياري کردن در حال ستمگري آن است که او را از ستم بازدارد و ياري دادن در حال مظلوميت آن است که در بازپس گرفتن حقش به او کمک کند، گرفتارش نکند، خوارش ندارد، آنچه از خير براي خودش مي خواهد براي او نيز بخواهد و آنچه از بدي ها که براي خودش نمي پسندد، براي او نيز نپسندد، سپس فرمود: از پيامبر اکرم(ص) شنيدم که مي فرمود: هر يک از شما اگر چيزي از حقوق برادرش را به جا نياورد، روز قيامت از او مطالبه و به نفع يا ضرر او حکم خواهد شد. جمعه 1 آذر 1392برچسب:, :: 6:16 بعد از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
زمان انتشار خبر: چهار شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۴ دیدار فرماندهان بسیج با رهبر معظم انقلاب؛ متن بیانات مهم رهبر انقلاب در اجتماع بسیجیان تجمع بزرگ بسیجیان با عنوان «پرچمداران تمدن اسلامی» به مناسبت آغاز هفته بسیج، با حضور حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی آغاز شد. دیدار 50 هزار نفری فرماندهان بسیج سراسر کشور با حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی چهارشنبه 29/08/92 مصلای بزگ تهران برگزار شد رهبر فرزانه انقلاب در بیانات بسیار مهم خود، که با جمله السلام علیک یا اباعبدالله آغاز شد، فرمودند: سیج مظهر عظمت ملت و نیروی کارآمد درونی کشور ماست. حجم پرافتخار مردم بسیجی را از چنین اجتماعی می شود حدس زد. برای دوستان نظام و انقلاب و کشور مایه خرسندی و امید و اعتمادید و برای بدخواهان و دشمنان و کینهورزان مایه بیم و هراس هستید. تقارن هفته بسیج با این ایام که ایام حماسه بزرگ تاریخ اسلام است، یک اتفاق مطلوب و مغتنم است. حماسه بزرگی که عرض کردیم، منظورمان حماسه زینب کبری است. سلامالله علیها. که مکمل حماسه عاشوراست. بلکه به یک معنا، حماسهای که بیبیزینب کبری به وجود آورد، احیا کننده و نگهدارنده حماسه عاشورا شد. عظمت کار زینب کبری علیها السلام را نمی شود در مقایسه با بقیه حوادث بزرگ تاریخ سنجید. باید آن را در مقایسه با خود حادثه عاشورا سنجید و انصافا ایندو عدل یکدیگرند. حضرت زینب مانند قله استواری ایستاد و درس و الگو و پیشوا و پیشرو شد. در بازار کوفه، در حال اسارت آن خطبه شگفتآور را ایراد کرد. لفظ حضرت زینب مانند پولاد محکم. معنا مانند آب روان تا اعماق جانها مینشیند. در آنچنان وضعیتی مثل خود امیرالمومنین، زینب کبری حرف زد. تکان داد دلها را، جانها را و تاریخ را. این سخن ماند در تاریخ. این در مقابل مردم، در محمل اسارت، بعد هم در مقابل ابن زیاد. با آنچنان قدرتی سخن گفت. چند هفته بعد هم در مقابل یزید در شام آنچنان سخن گفت که هم دشمن را تحقیر کرد و هم سختیهایی که دشمن تحمیل کرده بود تحقیر کرد. "شما میخواهید خاندان پیامبر را به خیال باطل خود منکوب و ذلیل کنید، العزة لله و لرسوله و للمومنین. زینب کبری مجسمه عزت است. همچنان که امام حسین در روز عاشورا و در کربلا مجسمه عزت بود. نگاه او به حوادث با نگاه دیگران فرق دارد. با آنهمه مصیبت، آنگاه که دشمن میخواهد او را ذلیل کند، میگوید چیزی جز زیبایی ندیدم. عزت زینب کبری، عزت اسلام است. اسلام و قرآن را عزیز کرد. ما البته آن بلندپروازی و آن همت را نداریم که بخواهیم بگوییم رفتار این بانوی بزرگ الگوی ماست. ما کوچکتر از این حرفها هستیم. اما به هرحال حرکت ما باید در جهت حرکت زینبی باشد. باید همت ما عزت اسلام و عزت جامعه اسلامی و عزت انسان باشد. همانی که خدای متعال با احکام دینی و شرایع بر پیغمبران آن را مقرر فرموده است. آنچه که در بخش اول عرایضم به صورت کوتاه می خواهم عرض کنم، برای شما عزیزان بسیجی و جوانان عزیز، این است که یکی از عوامل مولد این روحیه و صبر، در زینب کبری سلام الله علیها و در دیگران اولیا الله که اینطور حرکت کردند، "صدق" است. صادقانه با پیمان با خدای متعال برخورد کردن. دل را صادقانه به راه خدا سپردن. این خیلی مهم است. در قرآن کریم، این صدق را هم برای انبیاء عظام الهی لازم میشمارد. پیغمبر ما و پیغمبران بزرگ الهی باید در پیشگاه پروردگار عرضه کنند آن میزان صداقتی را که در مقام اعمال این میثاق الهی به کار بردند. در مورد مردم معمولی و مومنین نیز، می فرماید: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا.. لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ. خداوند در قرآن کریم، درباره پیامبران نقطه مقابل صادقین را کافر قرار داد و درباره مومنین، نقطه مقابلش را منافقین قرار داده که در اینها نکاتی هست. از من و شما نیز درباره وعده و عهدی که با خدا کردیم، سوال میشود. این عهدی که می گوید مومنین با خدا بسته اند و برخی به این عهد به نیکی وفا کرده و ثابت قدم ماندند، همینی است که در همین سوره مبارکه میگوید. با خدای متعال عهد کرده بودند از مقابل دشمن فرار نکرده و پشت به دشمن نکنند و در مواجهه با دشمن، رها کردن مواضع و عقب نشینی منهزمانه، از جمله چیزهایی است که قرآن تاکید میکند که نباید انجام شود. در جنگ نظامی و در جنگ سیاسی و در جنگ اقتصادی در هر جا که صحنه زورآزمایی است در مقابل دشمن باید ایستاد. باید عزم شما بر عزم دشمن پیروز شود. اراده شما بر اراده دشمن باید غالب شود و این می شود و ممکن است. (تکبیر حضار) * نرمش قهرمانانه، به معنی دست برداشتن از آرمان های انقلاب نیست. در عرصه هرگونه جهاد و کارزاری، پشت کردن به دشمن و هزیمت کردن، ممنوع است. ما تعبیر نرمش قهرمانانه را به کار بردیم عده ای آن را به معنی دست برداشتن از آرمانها و اهداف نظام اسلامی معنی کردند. برخی دشمنان هم همین را مستمسکی قرار دادند برای اینکه نظام اسلامی را به عقب نشینی از اصول خود متهم کنند. اینها خلاف و بدفهمی است. نرمش قهرمانانه به معنای مانور هنرمندانه برای دست یافتن به مقصود است. معنایش این است که به هر شکلی و به هر نحوی هست، سالک راه خدا در هر نوع سلوکی به سمت آرمانهای گوناگون و متنوع اسلامی که حرکت می کند باید از شیوه های متنوع استفاده کند برای رسیدن به مقصود. هرگونه حرکتی چه به جلو و چه به عقب مانند میدان رزم نظامی باید به دنبال رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده باشد. اهدافی وجود دارد و نظام اسلامی در هر مرحله ای یکی از این اهداف را برای پیشرفت و نقطه تعالی و اوج و ایجاد تمدن عظیم اسلامی دنبال میکند. باید سعی کند به این هدف در این مرحله برسد. البته مرحله گذاری است. قطعه قطعه است. راهنمایان و هادیان و متفکران و مسئولان این مراحل را در نظر می گیرند و حرکت آغاز می شود. همه باید تلاش کنند هر حرکتی در هر مرحله ای به اهداف خود برسد. این نظام صحیح حرکت منطقی است که همه فعالان عرصه سیاست و مدیریت کلان کشور به یاد داشته باشند. آحاد مردم، و شما فعالان بسیجی باید همواره به یاد داشته باشید. * جنگ طلب بودن نظام اسلامی که از دهان نحس نجس سگ هار منطقه یعنی رژیم صهیونیستی شنیده میشود دروغ محض است. اینکه میگوییم میخواهیم حرکت کنیم و پیش برویم آیا به معنای جنگ طلبی نظام اسلامی است؟ آیا به معنای این است که نظام اسلامی قصد دارد با همه ملت ها و کشورهای عالم چالش داشته باشد؟ که گاهی شنیده می شود دشمنان ملت ایران، از جمله از دهان نحس نجس سگ هار منطقه، رژیم صهیونیستی چانه می جنبانند که ایران تهدید همه جهان است. نه؛ این سخن دشمن و درست نقطه مقابل منش های اسلامی است. تهدید همه جهان آن نیروهای شر و شرآفرینی هستند که جز شرارت از خود نشان ندادند از جمله همین رژیم جعلی اسرائیل و بعضی پشتیبانان او. اسلام و نظام اسلامی درسی که از قرآن گرفته و درسی که از امیرالمومنین و پیامبر اسلام گرفته است، درس دیگری است. ان الله یامر بالعدل و الاحسان. امیرالمومنین فهمید به همه احسان کنید چرا که یا برادر اسلامی توست یا انسان است به هر حال. این منطق اسلام است. ما به همه انسانها میخواهیم خدمت و محبت کنیم و با همه انسانها و ملت ها میخواهیم روابط دوستانه و محبت آمیز داشته باشیم. ما حتی با ملت آمریکا نیز با اینکه دولتش دولت مستکبر و دشمن و بدخواه و کینه ورز است نسبت به ملت ایران و نظام، ما با ملت آمریکا دشمنی نداریم. آنچه که نقطه مقابل نظام اسلامی است، استکبار است. اسلام ، نظام اسلامی، جهت گیری خصومتهایش با نظام استکبار است. ما با استکبار مخالفیم و مبارزه می کنیم. استکبار واژه قرآنی است که درباره امثال فرعون و گروه های بدخواه و معارض حق و حقیقت به کار رفته است. تا امروز هم استکبار وجود دارد. استخوان بندی استکبار در همه دوره ها یکی است البته شیوه ها و خصوصیت ها و روش ها در هر زمانی تفاوت می کند. امروز هم استکبار وجود دارد و راس استکبار هم در دنیا دولت آمریکاست. استکبار را باید بشناسیم. خصوصیات استکبار را باید بدانیم. عملکرد و جهت گیری استکبار را باید بدانیم تا بتوانیم خردمندانه رفتار خودمان را در مقابل او تنظیم کنیم. ما با برخورد غیرخردمندانه در همه عرصه ها مخالفیم. ما معتقدیم در همه عرصه ها، در همه برنامه ریزی ها، در همه جهت گیری های جمعی و فردی باید با درایت و حکمت عمل کرد. اگر صحنه را نشناسیم، اگر دوست را و دشمن را نشناسیم، اگر امروز نظام سلطه و استکبار را نشناسیم، چطور میتوانیم با حکمت و درایت حرکت کرده و برنامه ریزی درست کنیم؟ آنچه درباره استکبار امروز عرض میکنم، چند نمونه و شاخص از رفتارهای نظام استکباری امروز دنیا و در بسیاری از موارد، شریک با آنچه که در قرون گذشته و دورانهای گذشته استکبار داشته است. * دولتمردان امریکایی طوری صحبت می کنند که گویی صاحب اختیار بقیه کشورها هستند. یکی از ویژگی های نظام استکباری، خودبرتر بینی است. مجموعه های استکباری، آنکسانی که در یا در راس یک کشور یا نظام بین المللی، مجموعه ای از کشورها کارها را به دست گرفتند، وقتی خود را از بقیه انسانها، مجموع خود را از بقیه مجموعه ها برتر دانسته و خود را محور دانستند و همه چیز را فرع بر خود دانستند، یک معادله غلط و خطرناکی در تعاملات جهانی به وجود می آید و نتیجه این می شود که برای خود حق مداخله در امور بقیه انسانها و ملل را قائل است. آنچه را به نظر او ارزش محسوب می شود، آن را بایست در دنیا همه تسلیم شوند و قبول کنند. اگر چیزی که او ارزش می داند را دیگران قبول نداشتند، به خود حق میدهد در کار آنها دخالت کرده و تحمیل کند و به آنها زوربگوید. این خودبرتر بینی موجب می شود ادعای تولیت امور ملت ها و مدیریت جهانی را داشته باشند و خود را رئیس مجموعه عالم بدانند. این را در حرفهای مسئولان و دولتمردان آمریکایی می شنوید. از دولت آمریکا جوری حرف می زنند که گویا صاحب اختیار بقیه کشورهاست. درباره منطقه ما جوری حرف میزنند که کانه مالک این منطقه هستند. درباره رژیم صهیونیستی جوری حرف می زنند که گویا ملت های منطقه ناگزیرند که این رژیم تحمیلی و جعلی را بپذیرند. با دولت ها و ملت های مستقل جوری برخورد می کنند که گویی آنها حق حیات ندارند. این اس اساس و بزرگترین مشکل استکبار است. نتیجه این می شود که خصوصیت دیگری برای استکبار و شاخص دیگری برای استکبار به دست می آید و آن حقناپذیری است. نه حرف حق را می پذیرند و نه حق ملتها را. حق ناپذیر مطلق هستند. در مباحثات جهانی بسیار اتفاق می افتد که حرف حقی را آمریکا نمی پذیرد و با انواع شیوه ها زیر بار حق نمی روند و آن را رد میکنند. یک نمونه آن مسائل امروز ماست که مسائل مربوط به فعالیت های هستهای و صنایع هستهای است. حرف حقی وجود دارد، اگر چنانچه انسانی اهل حرف و استدلال و منطق باشد باید وقتی مقابل استدلال قرارگرفت تسلیم شود اما استکبار تسلیم نمی شود و زیر بار حرف حق نمی رود. همچنان که حقوق ملت ها را هم قبول نمیکند. اینکه ملت ها حق دارند انتخاب کنند و آن حرکتی که خودشان و اقتصادی که خودشان می خواهند و آن سیاستی که خودشان میخواهند اتخاذ کنند برای ملت ها قائل نیستند و معتقد به تحمیل به ملت ها هستند. * جان انسان ها برای دولت های استکباری بی ارزش است. شاخص دیگر استکبار، این است که جنایت را نسبت به ملت ها و نسبت به آحاد بشر مجاز می شمرند. این یکی از بلایای بزرگ استکبار در دوران جدید است. دوران جدید یعنی دوران پیشرفت علم و پدید آمدن سلاح های خطرناک در دست مستکبران که بلای جان انسانهایی شد که تسلیم و تابع آنها نشدند. مثالها در این زمینه بسیار زیاد است. یک مثال، برخورد مستکبرین با بومیان آمریکا، همین کشوری که امروز منابعش و امکانات و موقعیت جغرافیایی اش در اختیار غیربومیان آن منطقه است. برخورد با بومیانش آنقدر خشن و مشمئز کننده است که این یکی از نقاط تاریک تاریخ آمریکای جدید است. خودشان درباره اش چیزها نوشته اند درباره کشتارها. عین این قضیه در استرالیا به وسیله انگلیسی ها اتفاق افتاد که در آنجا مردم بومی را مثل حیوانات و کانگورو به عنوان تفریح شکار میکردند. اینها فقط یک نمونه است. این نمونه صدها مثال دارد که در کتابهای خودشان و در تواریخ آمده است. یک نمونه دیگر بمباران شیمیایی دو شهر ژاپن است در سال 1945 میلیادی. یعنی سال 1324 شمسی ما. دو شهر ژاپن را با بمب اتمی نابود کردند. صدها هزار آدم کشته شدند. چندین برابر اینها در طول زمان تا امروز بر اثر اشعه اتمی که وجود داشته معیوب و ناقص الخلقه و دچار بیماری گوناگون شدند و تا امروز مشکلاتش باقی است. هیچ استدلال درستی هم برای این موضوع نداشتند. راحت بمب اتم انداختند. دو بار بمب اتم استعمال شده است تا بحال. هر دو بار هم توسط آمریکاییها که امروز خود را متولی مسئله اتمی در دنیا میدانند و دلشان هم میخواهد که این ماجرا فراموش شود حال آنکه فراموش شدنی نیست. جنایت برای دستگاه های استکباری آسان است و جان انسانها برایشان بی ارزش. آمریکاییها در ویتنام و عراق انسان کشی کردند. در عراق شرکت های مزدور امنیتی مانند بلکواتر جنایت کردند. در پاکستان با هواپیماهای بدون سرنشین هنوز دارند جنایت میکنند. در افغانستان بمباران و جنایت می کنند. هر جایی که دستشان برسد و منافعشان اقتضا و ایجاب کند، از جنایت ابا ندارند. جنایت با قتل و شکنجه. زندان گوانتانامو هنوز زندانی دارد. الان ده سال، یازده سال است که این زندان که مال آمریکایی هاست عدهای را به اتهام از جاهای مختلف دنیا گرفتند و بردند و بدون محاکمه با شرایط بسیار سخت و همراه با شکنجه نگهداشتند. در عراق زندان ابوغریب یکی از زندانهای آمریکایی بود. سگ به جان زندانی می انداختند و شکنجه میکردند. غارت منابع حیاتی انسانها برایشان آسان است. ربودن و اسیر کردن سیاهان یکی از ماجراهای گریه آور تاریخ که دوست ندارند نظام سلطه آمریکا و امثال او که احیا شود همین مسئله غلام و کنیز گرفتن مردم آمریکاست. کشتی ها را می آوردند از اقیانوس اطلس، در سواحل کشورهای غرب آفریقا مانند گامبیا نگه میداشتند. بعد با تفنگ که مردم دنیا آنروز دستشان از این سلاح خالی بود، پیر و جوان و زن و مرد را صدها نفر و هزاران نفر می گرفتند و با شرایط سخت با کشتی به آمریکا می بردند برای بردگی. انسان آزاد که در خانه و شهر خود زندگی میکرد، به اسارت می گرفتند. سیاهان امروز آمریکا از نسل آنها هستند. کتاب "ریشهها" کتاب مغتنمی است برای نشان دادن این فجایع. این را چطور می تواند انسان فراموش کند؟ هنوز هم در آمریکا بین سیاه و سفید تبعیض است. * بمباران اتمی خود را خدمت به جهان قلمداد می کنند. یکی دیگر از خصوصیات استکبار، فریبگری و رفتار منافقانه است. همین جنایاتی که گفته شد، همه اینها را در تبلیغات خود سعی میکنند توجیه کنند و جنایت را در لباس خدمت نشان دهند. این نظام استکبار که قصد سلطه بر ملت ها را دارد، از این شیوه به طور متعارف و معمول در همه زندگی اش استفاده میکند. شیوه توجیه جنایت و پوشاندن لباس خدمت به جنایت. همین حمله به ژاپن و دو بمبی که در هیروشیما و ناکازاکی منفجر شد را آمریکا عذرخواهی میکند به این صورت: اگر چه با این دو بمب دهها هزار کشته شدند، لکن این کشتهها و هزاران و ده ها هزار یا صدها هزار کشته، به قیمت تعطیل کردن و تمام کردن جنگ جهانی دوم بود. هزینه تمام کردن جنگ جهانی دوم بود. اگر این بمبها را نمی انداختیم جنگ ادامه می یافت و دو میلیون کشته می شدند. ما خدمت کردیم! ببینید این حرفی است که مسئولان آمریکا دائما تکرار میکنند. این از حرفهای منافقانه و دروغهای عجیب و غریبی است که جز از استکبار برنمیآید. این بمب ها تابستان 1945 منفجر شد در حالی که 4 ماه قبل از آن یعنی در اول بهار 1945 هیتلر که رکن اصلی جنگ بود خودکشی کرده بود. 2 روز قبل آن هم موسولینی، رئیس جمهور ایتالیا که رکن دوم جنگ بود، دستگیر شده و جنگ عملاً خاتمه یافته بود. یعنی جنگ تمام شده بود. ژاپن هم از 2 ماه پیش اعلام کرده بود آماده تسلیم است. جنگی وجود نداشت ولی آمریکا بمب ها را منفجر کرد چرا که این سلاح ها را ساخته بود و می خواست آنها را بالاخره یک جایی آزمایش کند. و این بمب ها را بر سر مردم بیگناه ناکازاکی و هیروشیما آزمایش کرد. آمریکاییها ادعا میکنند طرفدار بشر هستند ولی هواپیمای مسافری ایران را روی آسمان می زنند و قریب به 300 مسافر بی خبر را از بین می برند و عذرخواهی هم نمیکنند و به کسی که این جنایت را انجام داده مدال هم می دهند. شنیدید ایام اخیر آمریکایی ها درباره استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه جنجال کردند و گفتند دولت سوریه این کار را کرده. من قضاوتی ندارم چه کسی انجام داده هرچند قرائن نشان میدهد که گروه های تروریستی اینکار را انجام دادند. آمریکا میخواهد بگوید سلاح شیمیایی خط قرمز ماست ولی همین دولت در حملات جنایتکارانه صدام در مقابل ایران که سلاح شیمیایی به کار برد نه تنها مخالفت نکردند بلکه 500 تن ماده شیمیایی قابل تبدیل به گاز خردل را در اختیار صدام قرار دادند و هنوز هم برخی جوانان ما به اثرات آن مبتلا هستند. البته صدام از جاهای دیگر هم خریده بود. اما از آمریکا 500 تن ماده شیمیایی مرگ آور قابل تبدیل به گاز خردل را تهیه کرد. و به کار برد. بعد هم که میخواستند قطعنامه علیهش در شورای امنیت صادر کنند، آمریکا مانع شد. این یعنی رفتار منافقانه. این بخشی از خصوصیات و شاخص هاست. البته شاخص های استکبار بیش از اینهاست. جنگ افروزی،اختلاف انگیزی، درافتادن با حکومت های مستقل، درافتادن با حتی ملت خود برای تامین منافع گروه های خاص. آمریکاییها در جنگ صدام با ایران هرگونه کمکی که بود کردند. اطلاعات میدادند؛ رئیس استخبارات عراق هفته ای 3 بار به سفارت آمریکا در عراق می رفت و اطلاعات ماهواره ای راجع به نقل و انتقال نیروهای ایرانی را دریافت میکرد. * می خواهند بگویند حیات ملتها وابسته به این است که به آمریکا وابسته باشند. نظام اسلامی با مردم و ملت ها طرف نیست. با استکبار طرف است. از زمان ابراهیم نبی تا امروز همین بوده. جبهه حق در برابر استکبار قرار داشته است. استکبار با این خصوصیات که گفتیم قادر نیست نظام اسلامی مانند نظام جمهوری اسلامی ایران را تحمل کنند چرا که این نظام اساسا در اعتراض به استکبار پدید آمده است. در اعتراض به استکبار انقلاب بوجود آمد، نظام بر این اساس تشکیل شد و رشد یافت و قوی شد. منطق استکبار را به چالش کشید. ملت ایران، جوانان ایران و فعالان ایران، کسانی که به هر دلیلی ولو به دلیل غیراسلامی، به میهن و خاکشان عقیده دارند باید کاری کنند که یاس در دشمن به وجود آید. دشمن را باید مایوس کرد. برای دستگاه استکبار، امروز برای ایالات متحده آمریکا، بسیار دشوار است که ببیند در این منطقه حساس عالم، در غرب آسیا یکی از حساسترین مناطق دنیاست هم از لحاظ سیاسی و اقتصادی. اثرگذار حوادث اینجا و همه عالم، در این منطقه حساس کشور و نظام و ملتی سربرآورده است که خود را متصل و مربوط و تبع به آن قدرت که خود را ابرقدرت می داند، نمیداند. مستقل حرکت میکند. علیه او اینهمه مخالفت انجام میشود اما نظام اسلامی از همه این مشکلات عبور میکند و به اعتراف خودشان نفوذ آمریکا را در منطقه به چالش می کشد و نفوذ خود را افزایش می دهد و الگویی برای کشورهای منطقه می شود. آنها میخواهند بگویند حیات ملتها وابسته به این است که به آمریکا وابسته باشند. اما ملتی پیدا شده که نه تنها به آمریکا وابسته نیست بلکه آمریکا هرچه کرده، اثر نداشته و این کشور روز به روز رشد کرده است. از اول انقلاب دولت آمریکا و روسای جمهور مختلفش، - همه روسای جمهور آمریکا به یک نحو عمل کردند. در همین زمان رئیس جمهور کنونی آمریکا، در فتنه 88 یکی از شبکه های اجتماعی که می توانست عامل فتنه و فتنه گران قرار بگیرد، احتیاج به تعمیر داشت، دولت آمریکا از او خواست تعمیراتش را عقب بیندازد. امیدوار بودند که بتوانند با این کارهای رسانه ای و فیس بوک و توئیتر بتوانند نظام جمهوری اسلامی را براندازند. خیالهای احمقانه خام. همه ی وسائل و ابزارها را به خط کردند در مقابل نظام جمهوری اسلامی. تحریم هم یکی از همینهاست. یکی از همین ابزارهاست. این ابزار از نظر آنها برای شکست جمهوری اسلامی است. اشتباه آنها این است که ملت ایران را نشناختند و عامل ایمان و همبستگی در میان ملت ایران را نشناختند و از خطاهای گذشته شان درس نگرفتند لذا امیدوارند با تحریم و فشار و امثال اینها ملت ایران را به زانو درآورند. آنچه که برای نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک تجربه دائمی در طول این 35 سال وجود دارد این است که تنها عامل برطرف کردن مزاحمت دشمن، عبارت است از "اقتدار ملت و ایستادگی ملت" این تنها عاملی است که میتواند دشمن را به عقب بزند. البته دشمن، دشمن است و از همه ابزارها استفاده میکند. از ابزار تحریم هم استفاده کرده است. ما بایستی بدانیم که آن راهی که ما را می تواند به مقصود برساند آن چیست؟ من یک جمله درباره بسیج عرض کنم. بعد یک نکته هم مختصرا درباره مسائل جاری سیاست خارجی می گویم. * بسیج محدود به سازمان نیست و هرکسی که دلش با ارزش ها است، بسیجی است. بسیج مایه عزت کشور و نظام است. چون بسیج معنایش حضور متن مردم در عرصه های فعالیت های اساسی برای ملت و کشور است. هرجایی که متن مردم حضور یابند، هر دولت و کشوری باشد وقتی مردم را داشته باشند، پیروزی قطعی است. این مسلم است. آنجایی کشورها ضربه و شکست میخورند که مردم در صحنه نباشند یا وحدت عمل نداشته باشند. آنجایی که مردم در صحنه هستند و پیوند و اتحاد هست، آنجا پیروزی و پیشروی قطعی است. بسیج چنین نمونه ای است. مظهری است از همین حضور مردمی در صحنه و پیوند مردم با یکدیگر. به این چشم باید به بسیج نگاه کرد. بسیج در باب صدق که عرض کردم، بسیج امتحان صداقت را داده است. در دفاع مقدس که روزگار سخت کشور بود بسیج امتحان داد. بعد از دوران دفاع مقدس تا امروز بسیج همه جا امتحان صداقت خود را داده. سازمان بسیج و مجموعه بسیج نشان داده که صداقت دارد. البته بسیج به نظر ما محدود به همین تعدادی که در سازمان بسیج هستند نمی شوند. خیلی ها دلهایشان با شماست و شما را تحسین می کنند و به شما احترام میگذارند و در داخل سازمان بسیج نیستند. آنها هم بسیجی هستند. آن کسانی که ارزشهای شما را قبول دارند و احترام می گذارند و به خدمات و مجاهدت شما احترام می گذارند بسیجی هستند. حضور در صحنه از مهمترین کارهاست. توانایی های بسیج کارگشا و گره گشاست. امروز خوشبختانه در دورن بسیج شخصیت های برجسته علمی و هنری و اجتماعی و سیاسی و فعالان اجتماعی، متنفذین در میان مردم کم نیستند. بسیج مجموعه انسانی رو به رشد و رو به تعالی بوده تا امروز و بعد از این هم باید همین باشد. باید توانایی های مجموعه بسیج را بالا برد. الزامات رفتاری و اخلاقی وجود دارد. الزامات اخلاقی یعنی ما در دورن خودمان باید اخلاقیات نیکوی اسلامی را پرورش دهیم که از جمله آنها صبر و گذشت و حلم و ظرفیت داشتن و جنبه داشتن است. از جمله اینها تواضع است. اینها را در درون خودمان تقویت کنیم. الزامات رفتاری این است که همین خلقیات نیکو را در عمل با مردم و محیط و تعامل با جامعه و انسانها به کار ببریم. امام صادق به اصحابش می فرمود جوری عمل کنید در بین مردم که هر کس شما را می بیند بگوید اینها یاران صادق هستند. رحمت خدا بر امام صادق. رفتار یکایک عزیزان بسیجی، شما جوان ها، شما عناصر پاک و دلهای پاکیزه و روشن، با آحاد مردم که خیلیهایشان به معنای واقعی کلمه بسیجی هستند، باید جوری باشد که بگویند اینها پرورش یافتگان نظام اسلامی هستند. مایه جلب محبت و احترام برای نظام اسلامی و برای جمهوری اسلامی باشد. هم در جبهه کار و علم و سیاست و تولید، در هر جا حضور دارید، کار جدی بدون احساس خستگی و با پرهیز از تنبلی کار کنیم. این مجموعه عظیم که ده ها هزار فرمانده آن امروز اینجا جمع هستند می تواند کشور را به معنای واقعی کلمه در همه جهات مثبت حرکت دهد و مایه استقرار و ثبات باشد که بحمدالله هست. امروز بسیج مایه ابهت و افتخار نظام است. * از حقوق ملت ایران یک قدم نباید عقبنشینی شود. درباره مسائل اخیر و بگومگوهایی که در صحنه سیاست خارجی و مسائل هسته ای و ... هست عرض بکنیم. اولا بنده اصرار دارم بر حمایت از مسئولانی که اجرای کار بر عهده آنهاست. از دولت و مسئولان داخلی و خارجی حمایت میکنم. این وظیفه ماست. همه دولت ها. من خودم مسئول اجرایی بودم و وسط میدان بودم و سنگینی و سختی کار را با همه وجود احساس کردم و میدانم اداره کشور کار سختی است لذا احتیاج به کمک دارند و من هم کمک میکنم که قطعی است. از طرف دیگر بر احقاق حقوق ایران از جمله حقوق هسته ای ملت ایران اصرار دارم. اصرار داریم بر اینکه از حقوق ملت ایران یک قدم نباید عقبنشینی شود. ما البته در جزئیات این مذاکرات مداخله نمیکنیم. یک خطوط قرمزی و حدودی وجود دارد که باید رعایت شود. این را به مسئولان گفتیم و موظفند که این حدود را رعایت کنند و از هارت و هورت دشمنان و مخالفان واهمه ای نداشته باشند. همه این را باید بدانند این تحریم ها که علیه ملت ایران به کار برده شده عمدتا ناشی از کینه ورزی استکباری آمریکاست. کینه آمریکایی مانند کینه شتری. بنا دارد بر اینکه بر ملت ایران فشار آورند به امید آنکه ملت ایران را تسلیم کنند. اشتباه میکنند ملت ایران با فشار تسلیم هیچ کس نخواهد شد.(تکبیر حضار) شما این ملت را نشناختید. این ملتی است که به حول و قوه الهی می تواند فشارها را تحمل کند و تهدید و فشار شما را برای خود تبدیل به فرصت کند. این کار را به توفیق الهی ملت ایران خواهد کرد. ما در زمینه تصمیم گیری های اقتصادی و برنامه ریزی های اقتصادی نقاط ضعفی داشتیم، این نقاط ضعف موجب شده است که دشمن می تواند رخنه ایجاد کند. این فرصتی است که این نقاط را بشناسیم و برطرف کنیم. تحریم هم کارساز نیست برای آمریکا و این را باید بدانند و من گمان میکنم می دانند. دلیل اینکه ما می گوییم که خودشان می دانند تحریم کارساز نیست، این است که تهدید نظامی را هم چاشنی می کنند. اگر تحریم می توانست مقصودتان را برآورده کند چرا تهدید نظامی میکنید؟ نشان میدهد تحریم کارساز نیست. البته تهدیدهای نظامی شان بسیار مشمئز کننده و نفرت انگیزی است. پی در پی تهدید میکنند. به جای تهدید نظامی این و آن بروید اقتصاد ویران شده خودتان را ترمیم کنید. بروید کاری کنید که دولتتان 15- 16 روز تعطیل نشود. بروید قرضهایتان را ادا کرده و فکری به سروسامان دادن کار اقتصادیتان کنید. بدانند ملت ایران همانطوری که گفتیم با همه مردم دنیا و ملت های دنیا، احترام می گذارد اما با متعرض برخورد ملت ایران پشیمان کننده است. آنچنان سیلی به متعرض خواهد زد که هرگز فراموش نکند.(تکبیر حضار) * تواضع در مقابل صهیونیستها مایه سرشکستی ملت فرانسه است در مقابل رژیم صهیونیستی و شبکه سرمایه داری صهیونیستی خود را موظف می دانند که گاهی حرفی بپرانند و بگویند. رژیم صهیونیستی در واقع رژیمی است که پایه های آن به شدت سست است. رژیم صهیونیستی محکوم به زوال است. این رژیم یک رژیم تحمیلی است، بازور به وجود آمده و پدیده ای که با زور به وجود آمده قابل دوام نیست. دفاع افرادی که به نحوی وامدار رژیم صهیونیستی هستند از این رژیم، مایه بی آبرویی آنهاست. برخی اروپایی ها هم متاسفانه تملق می کنند و می روند کنار سردمداران رژیم صهیونیستی که نمی شود نام انسان بر آنها گذاشت و درواقع وحوش هستند، خود را کوچک و ملت خود را تحریم می کنند. فرانسه روزی انگلیس را به خاطر اینکه وابسته به آمریکاست اجازه نداد وارد بازار مشترک با اروپا شود که این مایه اعتبار فرانسه شد. آن روز فرانسه در مقابل آمریکا ایستاد و انگلیس را اجازه نداد وارد بازار مشترک اروپا شود. حالا همان کشور دولتمردانش نه فقط در مقابل آمریکا بلکه در مقابل صهیونیست های نحس نجس می روند ابراز تواضع می کنند که این مایه سرشکستی ملت فرانسه است که خودشان باید علاج کنند. جوانان! بدانید بدون هیچ تردیدی آینده روشن و امیدبخش این ملت وکشور متعلق به شماست. شما خواهید توانست ملتتان و کشورتان را به اوج افتخار برسانید و الگو و نمونه کامل تمدن نوین اسلامی را در این آب و خاک تشکیل بدهید. برای اینکه بتوانید این کارهای بزرگ را انجام دهید بایستی بتوانید دین و عزت و تقوا و عفت و پاکیزگی روحی را در خودتان هرچه بیشتر تقویت کنید. جوان امروز به علم و دین و تقوا و نشاط کار و امانت و عفت و خدمات اجتماعی و به ورزش نیاز دارد. شما عزیزان بسیجی من انشاءالله توفیق انجام این کار را داشته باشید. در ابتدای این مراسم سردار علی فضلی جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین به رهبر انقلاب خیر مقدم گفت و میثم مطیعی نیز به مداحی پرداخت. جمعه 1 آذر 1392برچسب:, :: 6:2 بعد از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
مشروح/ آیتالله جنتی در خطبههای نماز جمعه تهران:
سران فتنه به خاطر رافت اسلامی اعدام نشدند/ انتقاد از برخی عزل و نصبهای دولتی
خطیب موقت نماز جمعه تهران ضمن انتقاد از برخی عزل و نصبها در وزارتخانهها، گفت: در حال حاضر عدهای با داس مشغول دروی نیروهای انقلابی هستند حال باید از رئیس جمهور پرسید که آیا از این مسائل خبر دارد یا خیر.
● گزارش تصويري مرتبط
------------------------------- Tweet
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، آیتالله احمد جنتی خطیب موقت نماز جمعه امروز تهران، با اشاره به 13 آبان و حضور گسترده ملت در تظاهرات این روز مقابل لانه جاسوسی سابق آمریکا، اظهار داشت: واقعاً دست ملت ایران درد نکند، خداوند خیرشان بدهد و امیدوارم خداوند به شما اجر مضاعفی عطا کند چون شما مانند همیشه به اسلام و نظام آبرو دادید و با این اقدامات، دشمن را ناامید میکنید.
وی افزود: ملت ایران گسترده و باشکوه، مراسم یومالله 13 آبان را برگزار کرد و پاسخ بسیاری از افراد را که در خارج از کشور مطالبی را مطرح میکردند، داد. کسانی که گویا عقد خواهر و برادری با آمریکا بستند و همواره دلشان پیش آمریکاست و به مناسبتهایی مطلبی میگویند و چراغ سبزی به آمریکا نشان میدهند مبنی بر اینکه بدانید همه مردم اینگونه نیستند که بگویند مرگ بر آمریکا و ما در اینجا حضور داریم. اما ملت ایران با حضور گسترده در راهپیمایی 13 آبان در دهان این افراد زد و با شعار مرگ بر آمریکایی که در تظاهرات 13 آبان سر داد، اعلام کرد که پایبند میثاق خود هستند و روی حرفهایشان ایستادند و از سخنی که از ابتدای انقلاب تاکنون مطرح کردیم باز نمیگردند.
امام جمعه موقت تهران در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: شما در راهپیمایی 13 آبان اعلام کردید که امامتان پیشوای شماست و پیرو راه او هستید و نشان دادید که مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر زور، مرگ به ظلم، مرگ بر استکبار و مرگ بر گردنکشی.
به گزارش فارس، این جملات آیتالله جنتی با شعار «مرگ بر آمریکا»ی نمازگزاران مواجه شد.
وی بر همین اساس خاطر نشان کرد: مقام معظم رهبری شاخصهایی را برای آمریکاییها و شما بیان کردید که این شاخصها و معیارها در نظر شما بود. ایشان ویژگیهای آمریکا را فریبکاری، برتری طلبی و توسل به خشونت و خود بزرگبینی دانستند.
جنتی ادامه داد: آمریکاییها خودشان را قیم دنیا و ولی امر مردم دنیا میدانند اما ملت ایران در راهپیمایی 13 آبان مشت محکمی به دهان آمریکا زد و قدرت خود را به رخ آنان کشید و امیدوارم روزی بیاید که مرگ بر آمریکای شما عملی شود.
آیتالله جنتی در بخش دیگری از سخنانش به انفجار تروریستی بیروت اشاره و تصریح کرد: انفجاری که طی روزهای گذشته در بیروت پایتخت لبنان و مقابل سفارت ایران در این کشور رخ داد، حادثه بسیار حاد و ناراحتکنندهای بود و نمیتوانم بگویم رژیم صهیونیستی در این زمینه سهمی نداشته است.
وی ادامه داد: اسرائیل در لبنان و غزه شکستهای متعددی را متحمل شده است، نیروهای انقلابی و اسلامی توانستند با اسرائیل مقابله و او را ذلیل کنند به همین دلیل بالاخره او باید در جایی خودش را نشان دهد و انتقامش را بگیرد، این احتمال اول است و توجیه هم دارد که آنان خواستند شاید مذاکرات ژنو را تحتالشعاع قرار دهند و بعد هم اگر توانستند سفارت جمهوری اسلامی ایران را منفجر کنند تا برگ برندهای در دستشان باشد که خداوند این را نخواست. هرچند متاسفانه تعدادی در این انفجار شهید شدند.
خطیب موقت نماز جمعه امروز پایتخت خاطرنشان کرد: البته این دفعه اول نیست که ما این همه شهید میدهیم، راه ما راه شهداست و این راه هم ادامه دارد.
وی در ادامه با اشاره به سالگرد حرمتشکنی فتنهگران در عاشورای 88، گفت: یادآوری حرمتشکنی فتنهگران در آن روز در عاشورا، بسیار به جاست. آنان در عاشورای 88 هتک حرمت کردند و خودشان را به خوبی نشان دادند و مشخص شد که چه کاره هستند، باطن خودشان را ظاهر کردند، نشان دادند که نه به اسلام عقیدهای دارند و نه نظام اسلامی را قبول دارند. نشان دادند که نظام جمهوری ایرانی میخواهند نه جمهوری اسلامی.
آیتالله جنتی خاطر نشان کرد: آنان علناً گفتند که امام حسین (ع) را هم قبول ندارند و پرچمهای امام حسین (ع) را هم آتش میزنند، به عزاداران امام حسین (ع) هم حمله میکنند، امام خمینی (ره) را هم قبول ندارند و عکس امام را هم پاره میکنند، آنان ماهیت خودشان را نشان دادند و بلوا بر پا کردند.
وی خاطرنشان کرد: این فتنه، فتنه بزرگی بود که اگر لطف خداوند و درایت مقام معظم رهبری نبود، این فتنه، نظام را از پا درمیآورد و پشت سر آنها آمریکاییها کف و سوت میزدند و پیشتر هم میگفتند که اتفاقاتی قرار است در روز عاشورا رخ دهد.
دبیر شورای نگهبان تصریح کرد: فعلا این روسیاهان در خانههایشان محسوب شدند، در خانه خودشان امکانات و وسایل زندگیشان را دارند، تلویزیونشان را دارند، رفاهیاتشان را دارند ولی در خانه خودشان محبوس هستند که اگر رأفت فوقالعاده اسلامی نبود، آنان باید اعدام میشدند.
به گزارش فارس، این جمله آیتالله جنتی با تکبیر نمازگزاران تهرانی مواجه شد.
خطیب موقت نمازجمعه تهران در ادامه سخنانش تصریح کرد: میخواهم یک جملهای بگویم تا افرادی که از این روسیاهان دفاع میکنند پاسخ آن را بدهند، یکی از عناوینی که در فقه اسلام و قرآن آمده و مجازات آن اعدام است، فساد فیالارض است. یک نمونه کوچک این جرم این است که اگر یک چاقوکشی در یک محله چاقویش را به دست گیرد و محله را ناامن کند، به او محارب و مفسد فیالارض گفته میشود و به حکم اسلام اعدامش میکنند.
وی ادامه داد: آیا این افراد که 8 ماه کشور را ناامن کردند و چقدر افراد و جوانها را کشتند، چه آتشسوزیهایی راه انداختند و چه تخریبهایی را موجب شدند، مفسد فیالارض نیستند که شما از آنان دفاع میکنید و خجالت هم نمیکشید؟
به گزارش فارس، این جملات آیتالله جنتی نیز مجدداً با تکبیر مکرر نمازگزاران تهرانی مواجه شد.
آیتالله جنتی در ادامه سخنانش خاطر نشان کرد: اجمالا باید بگویم نظام خیلی منت بر سر این افراد گذاشته و گفته زنده بمانید و در خانه خودتان هم باشید و هر وقت خواستید شما را پیش پزشک هم میبرند و امکانات لازم را در اختیار شما قرار میدهند و در عین حال آنان حاضر نیستند اظهار ندامت کنند.
وی همچنین گفت: امام بزرگوار در موضوع منافقینی که دستگیر شده و زندان بودند فرمودند هر کدام از این منافقین اگر سر موضعشان هستند، اعدام کنید.
خطیب نمازجمعه تهران افزود: هنوز این روسیاهان که در خانههایشان محبوسند سر موضعشان هستند و اگر سر موضعشان نبودند و یک کلمه میگفتند ما اشتباه کردیم، ممکن بود یک راه فرجی باشد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود افزود: امام راحل (ره) پایه گذار بسیج بودند و جملات زیبایی در مورد آن دارند و تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی یقینا از برکات و الطاف خداوند است.
جنتی ادامه داد: بسیج شجره طیبه، درخت تناور و پرثمری است که شکوفههای آن بوی بهار وصل، طراوت یقین و حدیث عشق میدهد. بسیج مدرسه عشق، مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدستههای رفیع آن، اذان رشادت و شهادت سر دادند.
خطیب نماز جمعه تهران در ادامه توصیف بسیج اذعان داشت: بسیج میقات پا برهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی و لشکر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن را مجاهدان از اولین تا آخرین نفر امضا کردند.
وی با اشاره به تاکیدات امام خمینی (ره) در ایجاد بسیج جهانی گفت: باید بسیجیان جهان به فکر ایجاد حکومت اسلامی باشند چرا که امام(ره) برای بسیج به بسیج جمهوری اسلامی قناعت نمیکرد و میگفت این بسیج باید در سراسر جهان برپا شود، این شدنی است چرا که بسیج تنها منحصر به ایران نمیتواند باشد، باید هسته مقاومت را درتمام جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.
جنتی در بیان فرمایشات امام (ره) درباره بسیج یاد آور شد: امام در سخنان خود فرمودند من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را میبوسم و میدانم که اگر مسئولین نظام از شما غافل شوند به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت و این هم تهدیدی است برای مسئولینی که از بسیج غافل میشوند.
وی افزود: مقام معظم رهبری نیز مثل همیشه سنگ تمام گذاشتند و تقویت دینمداری، تقوا، عفت، پاک روح، علم، نشاط، امانت و خدمات اجتماعی را وظایف بسیج دانستند و بعد هم فرمودند کسی که برای خدمات بسیج ارزش قائل است، بسیجی است ولو اینکه در دفاتر بسیج ثبت نام نکرده باشد.
خطیب نمازجمعه تهران همچنین اذعان داشت: درباره بسیج هرچه گفته شود آدم احساس شرم میکند و این شرم برای این است که با این جملات نمیتواند دین را به بسیج ادا کند چرا که بسیج افتخار ما است و در حال سرایت به خارج نیز هست و من از همین جا میگویم در سوریه، عراق و هر نقطه دیگری که بخواهد حرکتی اسلامی و یا انقلابی شکل بگیرد، باید یک حرکت بسیجی باشد.
جنتی ادامه داد: بسیج یعنی مردم و بسیج یعنی نیروهای مخلص و پاکدل. بسیجیان نیروهایی هستند که توقع و طمعی ندارند، چیزی نمیخواهند و به دنبال پست و مقام نیستند، آنها فقط به دنبال خدمت هستند و در همه عرصهها نیز خدمات میدهند. هر جایی که فراخوانی اعلام شود، بسیجیان سربازان آمادهای هستند که اجابت میکنند و این برای نظام کم ارزش نیست.
خطیب نماز جمعه تهران خطاب به بسیجیان گفت: به شما توصیه میکنم که در عرصههای سیاسی نیز بیتفاوت نباشید و اگر جایی انحرافی دیدید، اظهار نظر کنید. همین طور که برادران شما در سازمان بسیج اساتید نامهای امضا کردند و به انتصابات صورت گرفته در وزارتخانهها اعتراض داشتند.
وی افزود: در حال حاضر عدهای با داس مشغول دروی نیروهای انقلابی هستند و روزنامهها نیز بارها از این دروییها نوشتند حال سوال من از رئیس جمهور این است که آیا شما این مسائل را میدانید یا خیر؟
خطیب نماز جمعه تهران در ادامه سوال خود از روحانی اذعان داشت: اگر از این مسائل با خبر هستید که وااسفا اما اگر نمیدانید که وا حسرتا. من به رئیس جمهور توصیه میکنم حرفهایی که روزنامهها میزنند و خطبای جمعه نیز میگویند اگر درست است که اقدامی کنید اما اگر درست نیست، جوابی به این صحبتها بدهید.
جنتی همچنین با اشاره به مذاکرات ایران و 1+5 تصریح کرد: صحبتهایی در ژنو صورت گرفته که هنوز اطلاعی از جزئیات آن نداریم اما مقام معظم رهبری اجمالا فرمودند که به این مذاکرات امیدی ندارند اما باز هم فرمودند چندان ناامید هم نیستند.
وی افزود: مسئله در این ناامیدی اینجاست که ما با سوابقی که از آمریکاییها واروپاییها داریم متوجه شدیم که آنها مرد حق و حق طلب نیستند، اینها به دنبال منافع خودشان هستند. این بار نیز آنها میخواهند امتیاز بگیرند و امتیاز ندهند و این روحیه همیشگی انهاست.
جنتی در ادامه گفت: در شرایطی که آمریکاییها با این روحیه سر میز مذاکره نشستهاند، آدم چطور میتواند به آنها اطمینان کند. سوابق اینها معلوم است و کاملا مشخص است که آنها در طول مدت انقلاب، چه بلایی بر سر مردم آوردهاند.
خطیب موقت نماز جمعه تهران با اشاره به دشمنی آمریکاییها با اسلام بیان داشت: آنها دشمن هستند و این دشمنی تنها مربوط به ما نیست چرا که آمریکا و دوستانش دشمن تمام اسلام هستند و جرم ما مسلمان بودن، علوی و عاشورایی بودن است بنابراین با این وضعیت، تا ما مسلمان هستیم و حسین(ع) و ولایت علی (ع) را قبول داریم بعید میدانم که دشمن از مواضعش کوتاه بیاید.
جنتی در پایان خاطر نشان کرد: با این حال امیدواریم آنها از کارهایی که به ضرر ما، خودشان و همه دنیاست دست بردارند.
پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, :: 11:48 قبل از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
ارزش شهدای کربلابه دفاع ازحریم حق درسختترین شرایط است
رهبر معظم انقلاب اسلامی پنجم مردادماه ۱۳۸۴ در دیدار مداحان و شاعران اهل بیت(ع) خاطرنشان کردند که «ارزش شهدای کربلا به این است که از حریم حق در سختترین شرایطی که ممکن است، انسان تصورش را بکند دفاع کردند».
به گزارش ایسنا در بخشی از متن بیانات حضرت آیتالله خامنهای آمده است:
«... معارف شیعه در اوج اعتلاست، معارف شیعی ما معارفی است که یک فیلسوفِ در غرب پرورش یافته با مفاهیم غربی و بزرگ شده آشنای با معارف فلسفیِ غرب مثل هانریکُربن را میآورد دو زانو جلوی علامه طباطبایی مینشاند او را خاضع میکند و میشود مروج شیعه و معارف آن در اروپا.
میشود معارف شیعه را در همه سطوح عرضه کرد؛ از سطوح ذهن متوسط و عامی بگیرید تا سطوح بالاترین فیلسوفها.
ما با این معارف نباید شوخی کنیم ارزش اباالفضل العباس(ع) به جهاد و فداکاری و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است به صبر و استقامت اوست به آب نخوردن اوست در عین تشنگی و بر لب آب بدون اینکه شرعاً و عرفاً هیچ مانعی وجود داشته باشد.
ارزش شهدای کربلا به این است که از حریم حق در سختترین شرایطی که ممکن است، انسان تصورش را بکند دفاع کردند،
انسان حاضر است در یک جنگ بزرگ و مغلوبه برود و احیاناً در حرارت جنگ کُشته هم بشود که البته مقام خیلی والایی است همه هم حاضر نیستند شهدا و مجاهدان فیسبیلاللَّه معدودند در زمان ما هم بحمداللَّه شهدای برجستهیی داشتهایم اما شهید شدنِ اینطوری در آن میدان جنگ با شهید شدن در صحنه کربلا با آن غربت با آن فشار با آن تشنگی با آن تهدید به اذیت و آزار کسان انسان خیلی تفاوت دارد. انسان خیلی اوقات میگوید من حاضرم در این میدان جانم را بدهم اما چهکار کنم بچهام دارد از گرسنگی یا از بیدارویی میمیرد این میشود یک بهانه برای انسان انسان گاهی ملاحظه ناموس خودش را بیشتر از جانش میکند ملاحظه بچهی شیرخوارش را بیشتر از جانش میکند انسان در این میدان برود بچه شیرخوارش هم باشد زنش هم باشد مادرش هم باشد ناموساش هم باشد همه اینها هم در معرض خطر قرار بگیرند و پایش نلرزد.
ارزش اباالفضل ارزش حبیببنمظاهر ارزش جُون در اینهاست نه در قد رشیدش یا بازوی پیچیدهاش قد رشید که خیلی در دنیا هست ورزشکارهای زیبایی اندام که خیلی هستند، اینها که در معیار معنوی ارزش نیست گاهی روی این تعبیرها تکیه هم میشود حالا یک وقت شاعری در یک قصیده سی چهل بیتی اشارهیی هم به جمال حضرت اباالفضل میکند آن یک حرفی است ما نباید خیلی خشکی به خرج دهیم و سختگیری کنیم اما اینکه ما همهاش بیاییم روی ابروی کمانی و بینی قلمی و چشم خمار این بزرگواران تکیه کنیم اینکه مدح نشد در مواردی ضرر هم دارد در فضاهایی این کار خوب نیست نباید بگذارید منبرِ ده دقیقهیی یا بیست دقیقهیی شما از معارف خالی بماند.
امسال دیدم بعضی از برادران مداح در ماه محرم و در دهه فاطمیه بحمداللَّه این نکته را رعایت کرده بودند در منبر مداحی حتماً در اول فصلی اختصاص بدهید به نصیحت یا بیان معارف به زبان زیبای شعر اصلاً رسم مداحی از قدیم اینطوری بوده است الان یک مقدار آن رسمها کم شده مداح در اول منبر یک قصیده یک ده بیت شعر کمتر بیشتر فقط در نصیحت و اخلاق با الفاظ زیبا خطاب به مردم بیان میکرد مردم هم میفهمیدند و اثر هم میگذارد.
من یک وقت گفتم که گاهی شعر یک مداح از یک منبر یک ساعتیِ ما اثرش بیشتر است، البته همیشگی نیست گاهی استاگر خوب انتخاب و اجرا شود، اینطوری خواهد بود. یکوقت یکی از برادران مداح میگفت ما اگر از شعرهای خوب و شعرای بزرگ شعری انتخاب کنیم مردم نمیفهمند؛ بنابراین مجبوریم از این شعرها استفاده کنیم اینطوری نیست من این را قبول ندارم وقتی با زبان شعر با مردم حرف بزنید هرچه شعر پیچیده هم باشد وقتی مداح با هنر مداحی خود توانست این را کلمه کلمه به مردم القاء و مخاطبه کند در دل مردم اثر میگذارد.
ما غزلیات زیادی داریم شما به دیوان صائب نگاه کنید من یک وقت چند بیت از این اشعار را تصادفی انتخاب کردم و به بعضی از برادرهای مداح گفتم روی اینها کار کنید دیوان صائب غزلهای بسیار خوب و مفیدی دارد که در دلها اثر میگذارد دیگران هم از اینگونه اشعار دارند بعضی از شعرا که امروز هم بحمداللَّه در شعرها آمده بود درباره عبادت و خضوع و جهاد و تضرع و انفاق و جهاد ائمه (ع) بیانات خیلی خوب و زیبایی داشتند شعر را از لحاظ هنری سطح خوب انتخاب کنید چون اثرگذار است شعر خوب و شعر هنری همان خاصیت عمومی هنر را دارد خاصیت عمومی هنر این است که بدون اینکه خود گوینده حتّی در خیلی از موارد توجه داشته باشد و غالباً بدون اینکه مستمع توجه داشته باشد اثر میگذارد تأثیر شعر نقاشی بقیه انواع هنر صدای خوش و آهنگهای خوب که اینها همه هنر است روی ذهن مخاطب من حیث لایشعر بهوجود میآید یعنی بدون اینکه مخاطب متوجه باشد آن اثر را در او میبخشد این بهترین نوع اثرگذاری است.
شما ببینید خدای متعال برای بیان عالیترین معارف فصیحترین بیان را انتخاب کرد یعنی قرآن میشد خدای متعال مثل حرفهای معمولی قرآن و معارف اسلامی را با بیان معمولی بگوید اما نه خدا این را در قالب فصیحترین و زیباترین بیان هنری ریخته که خود قرآن هم میگوید نمیتوانید مثل لفظ و ساخت هنریِ آن را بیاورید معنایش که معلوم است به خطبههای نهجالبلاغه نگاه کنید آیت زیبایی است امیرالمؤمنین میشد معمولی حرف بزند اما نه از بیان هنری استفاده میکند «و بعد فنحن امراء الکلام» خود این بزرگوارها گفتهاند که ما امیران سخنایم واقعاً هم امیر سخن بودهاند امیر سخن یعنی بیان را به بهترین و شیواترین وجه انتخاب کنید شعر خوب شاعر خوب که الحمدللَّه کم هم نداریم مفاهیم خوب.
نکته آخر هم آهنگ است من شنیدهام در مواردی از آهنگهای نامناسب استفاده میشود مثلاً فلان خواننده طاغوتی یا غیرطاغوتی شعر عشقیِ چرندی را با آهنگی خوانده حالا ما بیاییم در مجلس امام حسین و برای عشاق امام حسین آیات والای معرفت را در این آهنگ بریزیم و بنا کنیم آن را خواندن این خیلی بد است خودتان آهنگ بسازید این همه ذوق و این همه هنر وجود دارد یقیناً در جمع علاقهمندان به این جریان کسانی هستند که میتوانند آهنگهای خوبِ مخصوص مداحی بسازند آهنگ عزا آهنگ شادی این را هم عرض بکنم که آهنگ شادی از آهنگ عزا جداست الان معمول شده که برای روزهای عید جلساتی تشکیل میدهند بنده مخالف این کار نیستم بد هم نیست که دست میزنند البته اگر از رادیو بشنویم که بنده خودم گاهی از رادیو شنیدهام و شعر را درست گوش نکنیم خیال میکنیم دارند سینه میزنند هم لحن سینهزنی است هم آن دستی که میزنند مثل زدن روی سینه است این چه شادییی شد.»
دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:, :: 11:27 بعد از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
جلسه هیئت امنای هیئت حسینی روستای شیرآباد در تاریخ92/8/3 با حضور کلیه اعضاء و معتمدین محلی همزمان با نماز مغرب و عشاء در محل مسجد امام حسن مجتبی (ع) روستای شیرآباد برگزار گردید.
این جلسه با تلاوت آیاتی از کلام وحی عطرآگین شد و آقای حاج محمد رمضانی رئیس هیئت امناء ضمن خیر مقدم و تشکر از حضور اعضا و معتمدین محل به بیان دیدگاههای خود در مورد برنامه های اجرایی در مراسمات هیئت پرداختند و سپس آقای کربلایی احمد احمدی مسئول فرهنگی هیئت گزارشی از برنامه های فرهنگی بیان نمودند و در پایان در راستای هر چه باشکوه تر برگزار شدن مراسمات محرم و صفر، اعضا به تبادل نظر پرداخته و تصمیماتی با اکثریت آرای حاضرین اتخاذ گردید. دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 11:59 قبل از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
مقدمه: امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند. ایشان در سن 35 سالگی عهدهدار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی مینماییم.
نام، لقب و کنیه امام: نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" میباشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند." یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام: پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.
تولد امام: حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لاالهالاالله" را از شکم خود میشنیدم، اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمیرسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت."(2) نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)
زندگی امام در مدینه: حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست میداشتند و به ایشان همچون پدری مهربان مینگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند. امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه میفرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدینه عبور میکردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام میدادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مىنگریستند."
امامت حضرت رضا (علیه السلام): امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونهای از آنها اشاره مینماییم. یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) میگوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا میدانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من میباشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى اکرم نقل میکند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شدهاند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم میفرمودند که "عالم آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو میباشد."
اوضاع سیاسی: مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که میتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد: ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون. 1- پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود. 2- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود. مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبتهای اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوششهای فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) میشد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو میتوانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم. اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل بن سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید میکرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش میکردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر میخواستند و این، بر اثر ستمها و نارواییها و انواع شکنجههای دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحرانهایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایههای قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعهای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کنارهگیری کند، زیرا حساب میکرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام میپذیرد و یا نمیپذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار میداد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروهها و فرقههای مسلمانان تضمین میکرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت مینگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی میکردند و او را به عنوان جانشین امام میپذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام میدانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت میشد جاذبه و مشروعیت خود را از دست میداد. او میاندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود میکند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه میگردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام میگرفت دلیل و توجیه خود را از دست میداد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمیشد. از طرفی او میتوانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان میکرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست میدهد.
سفر به سوی خراسان: مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعهنشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال میداد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر میشد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش میدادند.
حدیث سلسلة الذهب: در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف میفرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه میشد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروههای بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند میدهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق میگریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه میزدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم میخواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لاالهالاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم." این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لاالهالاالله که مقوم اصل توحید در دین میباشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام میباشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت میدانند.
ولایت عهدی: باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حقتر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفتهام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند: "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمیفرمودند و میگفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول میکنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو میدانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."
جنبه علمی امام: مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بیهمتای امام را در میان ایشان میدید میخواست تا این قداست و اعتبار را خدشهدار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظرهای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که شرح یکی از این مجالس را میآوریم: "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام میباشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراستهای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا میخواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان میشود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتشپرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومیشان بشنود و ببیند که سخنان تک تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون میفهمد که توانایی کاری را که میخواهد انجام دهد ندارد و پشیمان میشود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید. رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، میگوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمیشد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی میآوردند و مسائل دینی خود را از امام میپرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ میگفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان میفرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»
اخلاق و منش امام: خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونهای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار میکرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمینمود. یکی از یاران امام میگوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را برآورده سازد رد نمیکرد در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم میفرمود. چون سفره غذا به میان میآمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش مینشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند. شبها کم میخوابید و بسیاری از شبها را به عبادت میگذراند. بسیار روزه میگرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمیکرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک میکرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان میگوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد، خود را میآراست (لباسهای خوب و متعارف میپوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمیگیریم."(7) شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمیرسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8) مردی از اهالی بلخ میگوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفرهای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9) یاسر، خادم حضرت میگوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد و در پاسخ او میگفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی میفرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10) یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشتهام و خرجی راه را تمام کردهام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی." آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11) امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمیکردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول میداشتند. یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) میگوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبهای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک میکند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کردهاید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم میپذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفتهام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام میدهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان میکند مزدش را کم دادهای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کردهای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ میفهمد که بیشتر پرداختهای و سپاسگزار خواهد بود."»(12) خادم حضرت میگوید: «روزی خدمتکاران میوهای میخوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بینیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»
مختصری از کلمات حکمتآمیز امام: امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است." امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی میماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر میباشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده." امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است." امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است." امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."
شهادت امام: در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخنهای دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخنهایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهرآلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.
تدفین امام: به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است. دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 11:57 قبل از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
زندگانی مادر ثامنالحجج-3
ماجرای ولادت امام رضا(ع) از زبان مادرش/لقبی که امام کاظم(ع) به همسرش داد
خبرگزاری فارس: نجمه خاتون مادر امام رضا(ع) درباره ولادت فرزندش اینچنین میگوید: وقتی آن فرزند را به دنیا آوردم، او در همان لحظه اول، دست خود را بر زمین نهاد و سر مبارکش را به سمت آسمان بالا برد و آنگاه لبهای مبارکش حرکت کرد. ![]()
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، به مناسبت سالروز ولادت ثامنالحجج(ع) و دهه کرامت با حجتالاسلام والمسلمین حمید احمدی جلفایی نویسنده کتاب نجمه خاتون(س)، درباره شخصیت و زندگانی مادر امام رضا(ع) گفتوگویی را ترتیب دادیم که بخش پایانی آن در ادامه میآید:
* مادرشوهر بانو تکتم لقب «مصفاة» را از امام معصوم خود دریافت کرده بود
*هنگامی که بانو تکتم وارد خانه امام(ع) شدند، چه مقدار زمانی طول کشید تا ایشان به افتخار همسری امام موسی کاظم علیهالسلام نائل آیند؟ در خصوص اینکه حمیده خاتون متولی امر تربیت ایشان میشوند هم توضیحاتی را ارائه دهید. مقام علمی و معنوی حمیده خاتون، در عصر خود بینظیر بوده است؛ به گونهای که شوهرش امام صادق(ع)، لقب «مصفاة» را به او داده بود و در تفسیر آن فرموده بود که: «یعنی تصفیه شده از همه عیبها و آلودگیها همچون شمش طلا». در خصوص مقام علمی و تسلط وی بر معارف دینی و مسائل اسلامی، عرض شد که مقام آن بانو به قدری بالا بود که امام صادق(ع)، همه زنهای امت اسلامی را دقتی که سؤالی و یا مشکلی برای آنها پیش میآمد، به آن بانو ارجاع میدادند و همچنین آن حضرت، در نشر احادیث اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بسیار کوشا بودهاند. و از اقبال خوش بانو تکتم، یکی آن بود که آن حضرت، از همان ابتدا ورود به منزل امام(ع)، در محضر بانوی عالمه و فقیهه و عارفهای همچون حمید خاتون دانشجو شد و تا مدتها قبل از ازدواج به امام کاظم(ع)، در مکتب تعلیم و تربیت آن بانوی مکرمه توشههای زیادی اندوخت. چنانکه از نقل شیخ صدوق در عیونالاخبار و برخی از منابع دیگر فهمیده میشود، گویا وجود نازنین امام کاظم(ع) پس از آنکه آن بانوی مخدره را به منزل خود آوردند، ابتدا برای مدتی-که احتمال میرود چند ماه بیشتر طول نکشید- آن را به عنوان یک کنیز، به مادرشان حمیده خاتون تحویل دادند و پس از گذشت این مدت، بانو حمید خاتون، دوباره او را به آن حضرت بخشید و در واقع آن بانو را به عقد آن امام بزرگوار درآورد. اینکه میگوییم این مدت فاصله، بیش از چند ماهی طول نکشیده است، به خاطر این است که آن بانو، در سال 147 وارد مدینه شده است و در سال 148، امام رضا(ع) از آن بانو به دنیا آمد و مدت حمل امام(ع) نیز، به اندازه متعارف و طبیعی (یعنی همان نه ماه) بوده است، پس این مدت فاصله، نباید از دو یا سه ماه بیشتر طول کشیده باشد.
* زمانی که «حمیده خاتون» به تمجید «نجمه خاتون» پرداخت
*همانطور که اشاره کردید بعد از گذشت چند ماه ازدواج امام موسی کاظم(ع) و بانو تکتم انجام میشود، این پیوند آسمانی چگونه صورت گرفت؟ همانگونه که مرحوم صدوق، در حدیث شماره دوم از احادیث مرتبط با این موضوع (در کتاب عیونالاخبار) با سند معتبر خود از شخصی به نام «علی بن میثم» نقل کرده است، پس از آن که امام کاظم(ع) آن کنیز خوش اقبال را خریداری کرد و تحویل مادرش حمیده خاتون داد، روزی بانو حمیده خاتون، خطاب به فرزندش امام کاظم(ع) گفت: ای فرزندم، همانا من در شأن و منزلت، هیچ زنی را بهتر از «تکتم» در مدینه نمیشناسم و شک ندارم که به زودی از آن بانو، فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین انسانها در روی زمین خواهد بود، پس تو با او ازدواج کن و حرمت او را مراعات کن. به این ترتیب، آن بانوی مخدره و مکرمه، به عقد دائمی بهترین خلائق روی زمین یعنی امام هفتم شیعیان، امام کاظم(ع) در آمد و زندگی مشترک و پر افتخار خود را با آن حضرت، رسما شروع کرد. البته در اینکه، آیا هنگام تزویج آن بانو، پدر بزرگوار امام کاظم(ع) یعنی وجود نازنین امام صادق(ع) هنوز زنده بودند یا نه؟ اطلاع خیلی صریح و دقیقی در دست نیست، ولی احوال و قرائن موجود در روایات، نشان میدهند که گویا آن حضرت در این هنگام، به شهادت رسیده بودند. اما هر چند که آن بانوی مکرمه، از قید اسارت و کنیزی و نگرانیهای مرتبط با آن، دیگر خلاصی یافته بودند و از طرفی دیگر، در مکتب تربیت و تعلیم بانو حمیده و در بیت سراسر نورانی و باصفای امام(ع) تقریباً به یک طمأنینه و سکینه قلبی بالایی رسیده بودند، ولی به دلیل موقعیت خاص زندگی امام کاظم(ع) و ظلم و فساد و آزارهای پیدرپی حاکمان غاصب در حق این خاندان، این بانوی بزرگوار در معرض امتحاناتی دیگر، قرار گرفته بودند و در واقع، پس از شهادت امام صادق(ع)، هر چند برای مدتی بسیار کوتاه، برای آنکه خلیفه وقت، شورشهای احتمالی علویان و شیعیان را فروکش کند، از ظلم و آزار و فشارهای خود کاست، ولی پس از مدتی کوتاه، به خاطر بیم از رویکرد علویان و شیعیان به سمت امام کاظم(ع) و بیعتهای پنهانی با آن حضرت و به عبارتی دیگر، به خاطر ترس از موقعیت آن امام(ع)، دوباره به ظلم و ستم و فشار و اذیت خود ادامه داد. از این رو باید گفت زندگی بانو تکتم در بیت امام(ع) از همان لحظه اول، با مشکلات زیادی همراه بود و در واقع آن بانو، از طرفی با صبر و استقامت در این سختیها و از طرفی دیگر، با سعی بلیغ در خدمت به آن امام بزرگوار، روز به روز، به شأن و منزلت خود در نزد خداوند متعال میافزود.
*لطفاً ماجرای ولادت امام رضا(ع) را شرح دهید. تقریباً پس از گذشت نه ماه از زندگی مشترک امام کاظم(ع) با آن بانوی مکرمه، سرانجام آن وعدهای که رسول اکرم(ص) و وجود نازنین امیرالمؤمنین(ع)، در عالم رؤیا به آن حضرت داده بودند محقق گشت و مولودی بسیار مبارک و نورانی که از همان ابتدای ولادت خود کرامات و معجزات الهی را به نمایش گذاشت، از آن بانو متولد شد. بانو تکتم، در طول مدتی که به اولین فرزند خود امام علیبن موسیالرضا(ع) حامله بود، مدام معجزات و کرامات آن مولود را در رحم خود و سپس موقع تولد و بعد از آن در طول تربیت آن فرزند، با چشمان خود میدید و کاملاً فهمیده بود که این نوزاد و کودک نورانی، کاملاً با کودکان دیگر متفاوت است و به همین خاطر، بخت و اقبال بسیار بلندی در انتظار او نشسته است.
* شرح ماجرای ولادت امام رضا(ع) از زبان مادرش او خود در روایتی (که مرحوم صدوق و بسیاری از مورخان دیگر آوردهاند) گفته است: «لَمّا حَمَلْتُ بِابْنِی عَلِیٍّ، لَمْ أَشْعُر بِثِقْلِ الْحَمْلِ وَکُنْتُ أسْمَعُ فِی مَنامِی تَسْبیحاً وتَهْلیلاً وتَمْجیداً مِنْ بَطْنی فَیُفْزِ عُنی ذلِکَ ویُهَوِّلُنِی فَإذَا انْتَبَهْتُ لَمْ أسْمَعْ شَیْئاً» موقعی که من به فرزندم علی(ع) حامله شدم، سنگینی حمل او را احساس نمیکردم و موقع خواب، صدای تسبیح (سبحانالله) و تهلیل (لاالهالاالله) و تمجید (الحمدلله) او را از بطن خود میشنیدم و میترسیدم، ولی وقتی بیدار میشدم، دیگر چیزی نمیشنیدم. آن بانوی بزرگوار، با مشاهده این کرامات و معجزات، پیوسته روز شماری میکرد تا مدت حمل آن فرزند نورانی به پایان رسد و شاهد به دنیا آمدن آن مولود موعود باشد و طبیعتاً، وجود نازنین امام کاظم(ع) نیز، قبل از به دنیا آمدن آن فرزند، از شأن و منزلت آن مولود، برای آن بانوی مکرمه سخن گفته بود و به او وعده داده بود که چه مولود بزرگوار و صاحب منزلتی از وی به دنیا خواهد آمد. به همین جهت، آن بانوی مخدره، بیش از هر مادر دیگری مواظب طفل خود در بطنش بود تا اندک آسیبی به وی نرسد و چیزی از نورانیت آن کاسته نشود، تا اینکه بالاخره در یازدهم ذیقعده سال 148 هجری قمری، اولین فرزند آن بانوی مکرمه یعنی وجود نازنین امام رضا(ع) دیده به جهان گشود و دل همه شیعیان و علویان را مملو از سرور کرد. آن بانوی بزرگوار، خود در این زمینه گفته است: «فَلَمّا وَضَعْتُهُ عَلَی الأرْضِ وَاضِعاً یَدَهُ عَلَی الأرّضِ رَافِعاً رأسَه إلَی السَّماءِ یُحَرِّکُ شَفَتَیْهِ کَأَنَّهُ یَتَکَلَّمُ». وقتی آن فرزند را به دنیا آوردم، او در همان لحظه اول، دست خود را بر زمین نهاد و سر مبارکش را به سمت آسمان بالا برد و آنگاه لبهای مبارکش حرکت کرد، به گونهای که گویا (با خداوند متعال) سخن میگفت.
* جملهای که امام کاظم(ع) بعد از ولادت امام رضا(ع) به همسرش گفت
در این هنگام بود که امام کاظم(ع) با سرور و خوشحالی وارد زادگاه فرزند معصومی شد و خطاب به آن بانوی مکرمه، چنین فرمود: «هَنِیئاً لَکِ یَا نَجِمةُ، کَرَامَةَ رَبِّکِ»، ای نجمه، گوارا باد بر تو این کرامت پروردگار. سپس آن بانو میگوید: آنگاه من آن طفل نورانی را در پارچه سفیدی پیچیدم و آن را به آغوش پدرش دادم و آن حضرت، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و سپس از اطرافیان خود اندکی آب فرات خواست و لبها و زبان مبارک آن مولود را به آب فرات تیمم فرمود و پس از آن دوباره آن فرزند را به من تحویل داد و فرمود: «خُذِیِه؛ فَإنَّهُ بَقِیَّةَ اللهِ فِی أَرْضِهِ»، فرزندت را تحویل بگیر، که همانا او رحمت پایدار خداوند بر روی زمین است.
* لقب «طاهره»، مدال افتخار آن بانو از سوی امام(ع) نقل شده است که وجود نازنین امام کاظم(ع) پس از به دنیا آمدن اولین فرزند خود- امام رضا(ع)- به بانو تکتم لقب «طاهره» را اعطا کرد و این در واقع، بهترین مدال افتخار او از ناحیه امام معصوم(ع) محسوب میشود که نشان از نهایت پاکی سیرت وی دارد. دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:, :: 1:19 بعد از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
هه کرامت، دهه اول ماه ذیالعقده است و آغازش با ولادت حضرت معصومه (علیهااالسلام) و پایانش با ولادت حضرت ابوالحسن علی بن موسیالرضا(علیه السلام) میباشد. این دهه یادآور بسیاری از مطالب عالی و مفاهیم بلند و سازنده و ارزشمند است. دهه کرامت یادآور لطیفترین علائق و مهر و وفاهای کمنظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادر است.
مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ در فصل جوانی را برای او آسان کرده است.
مهربانی که جز در مورد امام حسین و حضرت زینب (علیهماالسلام) سابقه ندارد.
دهه کرامت تداعی کننده عزم و قاطعیت و اراده آهنین زنان بزرگ و بانوان والامقام و گرانقدر جهان میباشد.
تمام مفاهیم سازندهای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی میشوند چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و … است.
دهه کرامت یادآور تحول آفرینی بانوان آسمانی است و این که میتوانند رهبری دلهای صدها میلیون مسلمان را در طی اعصار عهدهدار بشوند.
دهه کرامت یادآور زهرا و زینب (سلامالله علیهماالسلام) است.
تمام مفاهیم سازندهای که ما در فرهنگ اسلامی داریم در این دهه تداعی میشوند چرا که حرم حضرت معصومه و امام رضا (علیهماالسلام) کانون دعا و قرآن و نیایش و … است.
دهه کرامت یادآور تمام خوبیهاست. و یادآور جمال انسانی است.
ذکر حکایتی در جهت شفا یافتن: جریان خانمی است که از یکی از شهرهای جنوبی آمده بودند به قم و مربوط به حدود ۷۰ سال قبل است. این خانم باردار بوده بعد از مدتی حس میکند که جنین حرکت ندارد. طبیب تشخیص میدهد که بچه در شکم مادر مرده است و نیاز به جراحی دارد. که در آن زمان جراحی اینقدر آسان نبوده و سختیهای بسیار داشته است.
آن زن و خانوادهاش خیلی ناراحت شدند و نمیتوانستند به جراحی تن بدهند. لذا زن و شوهر به عزم زیارت حضرت امام رضا (علیهالسلام) و توسل به ایشان از شهرشان خارج میشوند.
نتیجه که حضرت معصومه(علیهاالسلام) در انحصار گروه و افراد خاصی نیست هر کس، در هر جایی مشکلی داشته باشد به اذن خدا حل آن مشکلات در توان ایشان است. و سرمایهای برای مسلمین و شیعیان هستند.
در مسیر به قم میرسند و به زیارت حضرت معصومه (علیهاالسلام) میروند. زن میگوید به محض این که وارد صحن شدم حس کردم جنین در شکم حرکت کرد. بسیار خوشحال میشوند و نامه مینویسند به فامیل که ما به مشهد نرفته به برکت قبر منور حضرت معصومه(علیهاالسلام) بچه حرکت کرد.
در جنبه مالی: این مسئله برای خیلیها پیش آمد کرده است و به برکت حضرت مشکلشان حل شده است.
خود من در اوائلی که به قم آمده بودم در فصل سرما و فقر بود. عصر پنجشنبهای از مدرسه با دلتنگی بیرون آمدم. در اطراف حرم میچرخیدم. به نزدیکی در مسجد اعظم رسیدم. دم غروب بود و هوا به شدت سرد. جمعیت زیادی در آنجا نبود. در همان بین مردی جلو آمد و پس از سلام و علیک وجهی به من داد و رفت. و آن فرد را هم نشناختم.
و این عنایتی بود که حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) به من کرد.
در جنبه علمی و فرهنگی: جریان ملاصدرا، فیلسوف نامدار است. که حدود چهار سال در نزدیک قم زندگی میکردند و وقتی سوالات علمی برایش پیش میآمد به قم میآمد و متوسل به حضرت معصومه(علیهاالسلام) میشد و حل مشکل علمی و فلسفی خود را طلب میکرد و مشکل علمیاش حل میشد و میرفت .
نتیجه که حضرت معصومه(علیهاالسلام) در انحصار گروه و افراد خاصی نیست هر کس، در هر جایی مشکلی داشته باشد به اذن خدا حل آن مشکلات در توان ایشان است. و سرمایهای برای مسلمین و شیعیان هستند.
۳- چه ویژگی سبب شده که حضرت معصومه (علیهاالسلام) کانون نشر معارف اهلبیت از قم شوند؟
برای پاسخ به این سوال باید چند مطلب کنار هم قرار بگیرد.
۱- ذاتاً تربت و سرزمین قم، سرزمینی مقدس است. حتی بعضی از روایات است که از شب معراج هم به قم اشاراتی شده است. شهر قم، شهری است که فرقههای باطل کمتر از جاهای دیگر در آن به وجود آمده است. امام صادق (علیهالسلام) درباره شهر قم میفرماید: تربة مقدسه و اهلها منّا و نحن منهم؛ سرزمینی مقدس است و اهل و ساکنان آن از ما (اهلبیت) هستند و ما هم از آنها هستیم. (علامه مجلسی در بحارالانوار نقل کرده است.)
۲- اهل قم همیشه مورد ستایش بودند. چرا که از آغاز کار پیوند ولایی و ناگستنی با خاندان پیغمبر داشتند و به این خاندان بسیار علاقه داشتند.
از فرازی از زیارتشان میشود استفاده کرد که: “فانّ لک عندالله شائاً من الشان.”
که برای این جمله معنی که به نظرم میرسد را بیان میکنم که یعنی: برای تو شانی از شوون ولایت الله است. رتبهای از ولایت خدا. یعنی تو کارهای خدایی میکنی. تو به اذن خدای تبارک و تعالی خرق عادت میکنی.
۳- بالاتر از دو مطلب فوق این مسئله، از عظمت و جلالت و نورانیت و معنویت شخص حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است. که از یک سو دختر حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) و از سویی دیگر خواهر امام رضا (علیهالسلام) و از یک سو عمه امامان بعدی خصوصاً امام جواد علیهالسلام است. مقامات معنوی ایشان خیلی بالاست.
از فرازی از زیارتشان میشود استفاده کرد که: “فانّ لک عندالله شائاً من الشان.”
که برای این جمله معنی که به نظرم میرسد را بیان میکنم که یعنی: برای تو شانی از شوون ولایت الله است. رتبهای از ولایت خدا. یعنی تو کارهای خدایی میکنی. تو به اذن خدای تبارک و تعالی خرق عادت میکنی.
امام صادق(علیه السلام) خبر میدهند که از ما یک بانویی در قم دفن میشوند و این حرف را قبل از ولادت حضرت فرمودند.
و قداست باطنی حضرت معصومه(علیهاالسلام) که باعث افتخار شیعیان جهان است.
۴- دامنه شفاعت حضرت معصومه(علیهاالسلام) خیلی وسیع است آیا ممکن است این شفاعت با همان شفاعت جهانی که از قم سرایت پیدا میکند ارتباطی داشته باشد؟
عالم، جهان علل و اسباب است. و اینگونه نیست که بیجهت کسی به مقام شفاعت برسد. راه هدایت، از قم گسترده میشود. از قم علم و دانش و کمالات معنوی به تمام سرزمینها ریزش میکند. سیطره نفوذ علم و فرهنگ قم به اماکن مختلف رسیده و سبب شفاعت میشوند. کسانی که به حضرت معصومه(علیهاالسلام) رو آوردهاند چه اشکالی دارد که اگر کسی از آنان در روز قیامت مشکلی داشت مورد شفاعت قرار بگیرد.
نفوذ هدایت حضرت به جهان میطلبد که آنها از شفاعت گسترده ایشان هم بهره ببرند.
امید که از هدایتهای ایشان بهره کامل ببریم تا به شفاعت ایشان نائل آئیم.
یک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:, :: 8:21 قبل از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
شب قدر، بزرگترین، شریفترین، پرارجترین و پر رمز و رازترینِ شبها در چرخه زمان است. به راستی که سخن گفتن درباره این شب مبارک، بسیار مشکل است. کدام خامه است که در وصف این شب نشکند و کدام لسان است که در توصیف این شب قاصر نگردد و کدام عقل و تدبیر است که در فهم آن مبهوت و متحیر نماند؛ شبی که به فرموده حضرت امام صادق علیهالسلام ، قلب ماه رمضان، به شمار میآید( تفسير نور الثقلين ، ج 5، ص 918) این چه شب عزیزی است که دل عاشقان و سالکان کوی دوست را ربوده و آنان را، به راستی چنان مست و از خود بی خود کرده که یارای سخن گفتن در موردش را ندارند، دهانشان را دوخته و سکوت را پیشه آنان ساخته است. گستردهترین سفره رحمت الهی : شب قدر، گستردهترین سفره رحمت و پرنعمتترین مائده لطف خداست. شب قدر، شب گشودن سفره دل و ریختن اشک نیاز و فصل گریستن چون ابربهار در آستان آفریدگار غفّار است. در شب قدر، روبه روی آینه محاسبه مینشینیم و چهره جان را بی غبار میبینیم و با باران اشک، دل را در سحر رحمت و مغفرت شست و شوی میدهیم. شب قدر، فرصتی است تا چهره دل را با آب توبه بشوییم و پاکتر گردیم و به فطرت بیعیب خویش برگردیم. رمضان، موعد عروج است و شب قدر، میعاد بیداران و معراج شب زندهداران. شب قدر، شب احیای خویش با دم مسیحایی دعاست. شب قدر، برای آن است که قدر خویش را بشناسی، تقدیر خویش را رقم زنی، قدرت اراده و انتخاب را بیازمایی و خویشتنِ جدید را با قلم توبه و جوهر اشک، ترسیم کنی. حیف اگر در شب قدر، قدرِ خود نشناسیم! بهترین شب : پيامبر خاتم صلی الله علیه واله فرمود: ليلة القدر سيدة الليالى شب قدر، سرور شبهاست(بحار الانوار، ج 40، ص 54) شب قدر در ماه رمضان : در اینکه شب قدر در طول سال بیش از یک شب نیست و آن شب نیز در ماه مبارک رمضان واقع شده، شک و تردیدی وجود ندارد؛ زیرا، خداوند از سویی در آیه 185 سوره بقره میفرماید: «ماه رمضان، ماهی است که قرآن در آن نازل شده است»، و از سوی دیگر، در آیه اول سوره قدر میخوانیم: «ما آن، یعنی قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم». از ضمیمه کردن این دو آیه مبارک، چنین نتیجهگیری میشود که شب قدر، از ماه مبارک رمضان بیرون نیست و حتما در این ماه قرار دارد. تعیین شب قدر: میدانیم که شب پرارج قدر، حتما در ماه مبارک رمضان واقع شده است، ولی اینکه کدام یک از شبهای عزیز این ماه شب قدر است، برای ما معلوم نیست. در این مورد، در قرآن کریم مطلبی نیامده و روایات معصومان علیهمالسلام نیز، شبی به خصوص را به عنوان شب قدر تعیین نکردهاند. از بعضی از روایات، معلوم میشود که شب قدر، حتما در دهه آخرماه مبارک رمضان قرار دارد؛ چنانکه حضرت علی علیهالسلام فرمود: هنگامی که از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از شب قدر پرسیده شد، فرمود: «شب قدر را در دهه آخر ماه رمضان بیابید». نیز در برخی روایات دیگر، یکی از سه شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان به عنوان شب قدر معرفی شده است؛ چنانکه امام صادق علیهالسلام فرمود: «شب قدر را در بین شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم طلب کن». علت مخفی بودن شب قدر: بدون تردید رمضان هر سال، یک شب قدر در دل خود پنهان دارد و برای ما معلوم نیست که این دُرّ گرانبها، در صدف کدام شب پرارج نهفته شده است. به راستی علت این مخفی کاری چیست؟ حضرت علی علیهالسلام فرمودند: «به یقین میگویم که خداوند آن شب را به خاطر توجه بیشتر به شما، مخفی نگه داشته است؛ زیرا اگر آن شب را برای شما آشکار و معیّن میکرد، فقط به دنبال اعمال و فضیلتهای آن شب میرفتید و شبهای دیگر را فراموش میکردید». شب قدر تا قیامت باقی است: بعضی، عقیده دارند که شب قدر، مختص زمان و روزگار پیامبر صلیاللهعلیهوآله است و از میان رفته، و دیگر شب قدری نخواهیم داشت، اما چنین نیست و همه یاران پیامبر و عالمان مسلمان، معتقدند که شب قدر، تا قیام قیامت باقی است. از ابوذر غفاری نقل است که گفت: به پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله گفتم: ای پیامبر، آیا شب قدر و نزول فرشتگان در آن شب، تنها در زمان پیامبران وجود دارد و چون پیامبران از دنیا رفتند، دیگر شب قدری نیست، فرمود: «نه، بلکه شب قدر، تا قیامت وجود دارد». محرومان از بركات ليله القدر از برخى روايات استفاده مى شود كه گروهى از اسلام و رحمت و ديگر بركات شب قدر محرومند و آنها عبارتند از: شب قدر در کلام امام رحمهالله : رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی رحمهالله در سخنانی، درباره شب قدر و اهمیت آن میفرماید: «شب قدر... شبی است که احیای آن سنت الهی است و قدر و منزلت آن، از هزار ماهِ منافقان والاتر است. شبی است که مقدرات خلق در آن شب پایه ریزی میشود... در شب قدر، مسلمانان با شب زندهداری و مناجات، خود را از قید بندگیِ غیرخدای تعالی که شیاطینِ جن و انساند، رها کرده و به عبودیت خداونددر میآیند». شب قدر در کلام رهبری : مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنهای، درباره اهمیت شب قدر میفرماید: «در ماه رمضان... دل هایتان را هر چه میتوانید با ذکر الهی نورانی کنید تا برای ورود در ساحت مقدس لیلة القدر آماده شوید... ؛ شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متصل میکنند، دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منوّر میکنند. شب سِلم و سلامت معنوی،... شب سلامت دلها و جانها. شب شفای بیماریهای اخلاقی، بیماریهای معنوی، بیماری مادّی و بیماریهای عمومی و اجتماعی که امروز متأسفانه، دامان بسیاری از ملتهای جهان، از جمله ملتهای مسلمان را گرفته است. سلامت از همه اینها در شب قدر ممکن و میسّر است، به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر بشوید». ایشان در جای دیگری میفرماید: « این شب را قدر بدانید و آن را به دعا و توجه و تفکر و تأمل در آیات خلقت و تأمل در سرنوشت انسان... بگذرانید» دو شنبه 17 تير 1392برچسب:, :: 10:37 قبل از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
بسم الله الرحمن الرحیم ...
با چه چیزی از رمضان استقبال کنیم؟ و با چه وسایلی آمادگی بگیرییم؟ آیا با خریدن انواع و اقسام نوشیدنیها و خوراک ها؟ و یا با دست از کار کشیدن و خوابیدن؟ سوال: روشهای درست و سالم برای استقبال این ماه بزرگ و پربرکت چیست؟ شایسته است که مسلمان در موسم عبادات افراط نورزد، و از جمله اولین باشد و در این امر رغبت نمایند چنانکه الله متعال می فرماید:"وفی ذلک فلیتنافس المتنافسون" الآیة [المطففین: 26]. ( و در آن رغبت نمایند رغبت کنندگان) و حبیب الله مصطفی -صلی الله علیه و اله و سلم- فرموده است: در تمام زندگانی کارهای نیک انجام دهیدقال الحبیب المصطفى صلى الله علیه وسلم افعلوا الخیر دهرکم ، و تعرضوا لنفحات رحمة الله ، فإن لله نفحات من رحمته یصیب بها من یشاء من عباده و سلوا الله أن یستر عوراتکم و أن یؤمن روعاتکم قال الألبانی فی " السلسلة الصحیحة " 4 / 511 : رمضان را با شیوه های مانند آنچه در زیر آمده استقبال نماییم: اولا: دعا: برای اینکه الله متعال تو را تا این ماه فرصت داده زنده بمانی، رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم- فرموده است: دعاء عبادت است .( ابو داود) گذشتگان نیک امت از الله متعال می خواستند که رمضان را به آنان برساند و سپس دعا می کردند که رمضان را از آنان قبول نماید . هنگامی که رمضان را دریافتی دعا کن همانگونه که رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم- هلال ماه را می دید دعا می کرد: اللهم أهله علینابالیمن و الإیمان و السلامة و الإسلام ربی و ربک الله (صحیح الجامع)
دوما: سپسگزاری و تشکر برای رسیدن آن، نووی در کتاب الاذکارمی گوید: بدان که مستحب است برای کسی که نعمتی ظاهری مجددا به وی می رسد و یا اینکه گرفتاری ظاهری از وی دفع می گردد که سجده شکر نماید و یا آنچنان که شایسته الله است وی را ستایش کند» . چه بسیار افرادی بودند که در سال گذشته در کنارت نماز خوانده و قیام می نمودند و الان در دل خاک جای خوش کرده اند و انتظار دعایی نیک دارند که اگر به وی گفته می شد آرزو کن! می گفت: لحظه ای از رمضان را دریابم، خودت را به جای او تصور کن ! سوما: خوشحالی و شادی: از رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- ثابت است که اصحابش را با آمدن رمضان بشارت می داد و می فرمود: ماه رمضان پیشتان آمده است، ماه رمضان ماه مبارکی است که الله تعالی روزه اش را بر شما فرض نموده است، در این ماه درهای بهشت باز و دروازه های جهنم بسته خواهند شد ... الی آخره» .( اخرجه احمد) و سلف نیک ما از صحابه و تابعین انان تا روز قیامت به این ماه اهمیت می دادند، و با آمدنش خوشحال می شدند، چه خوشحالی ای بالاتر از نزدیکی رمضان موسم نیکی و خیرات و نزول رحمات . فرض کن مهمانی بزرگوار است که یک سال است آن را ندیده ای و الآن پیشت آمده است! برای او چه خواهی نمود؟ رمضان همان مهمان عزیز است خوش آمدگوییش را با اعمال صالح نما . چهارما: عهد راست و استوار بستن بر غنیمت شمردن آن و پر نمودن اوقات آن با اعمال نیک، هرکس در عهدش با الله راست باشد الله متعال وی را بر عهدش استوار نموده و عملش را آسان خواهد نمود چنانکه می فرماید: "فلو صدقوا الله لکان خیرا لهم" [محمد: 21]. پنجم: آگاهی و فقه احکام رمضان: بر شخص مومن واجب است که الله را با آگاهی عبادت نماید، جهل نسبت به فرائضی که الله متعال بر بندگانش واجب نموده عذر نیست ؛ از جمله این فرائض روزه رمضان است که بر هر مسلمان لازم است مسائل و احکامش را قبل از آمدنش بداند تا که روزه اش درست و مورد قبول واقع شود. ششم: لازم است که به استقبالش برویم با عزم راسخ بر ترک گناهان و توبه از تمامی گناهان، و دست برداشتن از آنان و عدم برگشت دوباره به آنان، چون رمضان ماه توبه و طلب بخشش است، اگر در این ماه طلب بخشش گناهان نکنیم پس چه هنگام توبه خواهیم نمود ؟ الله متعالی می فرماید: "وتوبوا إلى الله جمیعا أیها المؤمنون لعلکم تفلحون" [النور: 31] هفتم: آمادگی خوب برای دعوت به سوی الله متعال: آماده نمودن کلمات و جملات مناسب برای اینکه در مسجد محله اداء نماییم، با آگاهی و بصیرت به سوی الله فراخوانیم تا از کسانی نباشیم که جهالت را به عنوان راه خویش انتخاب کرده اند . هشتم: رمضان را با گشودن صفحه ای جدید و سفید و درخشان با توبه ای صادق در زندگی مان استقبال کنیم چنانکه الله متعال می فرماید: [ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التوابین وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ ] و نیز در جایی دیگر می فرماید::یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ و نیز می فرماید:إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولَئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا النساء 17 و می فرماید: وَاللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلًاعَظِیمًا و رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- می فرماید: من در روز هفتاد بار توبه می کنم . و نیز رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- می فرماید: هرکس بگوید: أستغفر الله ... الذی لا إله إلا هو الحی القیوم و أتوب إلیه سه بار گناهانش بخشیده می شود هرچند از میدان نبرد فرار کرده باشد . - - صفحه ای درخشان با پیروی از رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم و دوری نمودن از آنچه که نهی نموده است . - گشودن صفحه ای روشت بوسیله والدین و خویشان و نزدیکان با نیکی و رابطه خویشاوندی . - باز نمودن صفحه ای درخشان با جامعه ای که در آن زندگی می کنی تا که بنده ای نیک و نفع رسان باشی چنانکه رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- می فرماید: بهترین مردم کسی است که برای مردم سودمندترین باشد . (صحیح الجامع) نهم: روزه را خالصانه برای الله گرفتن: الله تعالی می فرماید: فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا (110)الکهف و اخلاص روح طاعت است و کلید قبولی اعمال صالح است و سبب می گردد که از جانب پروردگار جهانیان مورد کمک قرار بگیرد و به اندازه نیت و اخلاص و راستی با الله و در اراده خیر کمک و مدد پروردگار شامل بنده مومن می شود . ابن قم می گوید: به اندازه نیت بنده و همت و مراد و رغبتش در آن کمک و توفیق الله متعال شاملش می شود . دهم: با قلبی سالم با مسلمانان بودن: مبادا که بین تو و شخص مسلمانی ناراحتی و کینه باشد چنانکه رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- می فرماید: در شب نیمه شعبان الله متعال تمامی مخلوقاتش را می بخشد مگر شخص مسلمان و کینه توز. ( صحیح الترغیب و الترهیب) یازدهم: اهمیت دادن به امر واجب مانند نماز همراه با جماعت و دیگر امور تا که کوچکترین پاداشی در رمضان از دستت نرود، و خودت را از گناهان باز دار تا که خار مسیر راهت نگردند . دوازدهم: نماز شب خواندن و دعا نمودن و همچنین اوراد روزانه را خواندن تا که در نیمه های راه دچار سستی نشود، علاوه بر این وقت خاصی را برای قرائت قرآن تخصیص دادن در رمضان و غیر آن از ابن عباس –رضی الله عنهما- روایت است که: رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- بخشنده ترین مردم بود و در رمضان هنگامیکه جبرئیل را ملاقت می نمود و با او قرآن می خوانداز همیشه بیشتر بخشنده تر بود . و رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- برای کار خیر از باد وزنده هم بخشنده تر بود . سیزدهم: محسبه خویش بر کوتاهی در تحقق بخشیدن شهادتین و یا کوتاهی در واجبات و کوتاهی در عدم ترک آنچه که سبب واقع شدن در شهوات و شبهات می گرددتا که بنده رفتار و سلوکش در رمضان بر درات عالی از ایمان باشد، زیرا ایمان کم و زیاد می شود، با عبادات افزایش و با ارتکاب گناه کم می شود، اضافه می شود تا که مااند کوه می گردد و کاهش می یابد تا که از آن چیزی باقی نمی ماند چنانکه ابن عیینه می گوید . چهاردهم: قلب پاک و سالم از شرک و کفر و بدعات و دوستی صاحبانش داشته باشی چنانکه الله متعال می فرماید: یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (89)الشعراء و می فرماید:وَإِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ (83) إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ . و اخیرا: دادن افطاری روزه داران و آمادهگیری برای روزه خویش، رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- فرموده است: هرکس که روزه داری را افطار دهد و یا جنجگویی را مجهز نماید برایش اجری همانند اوست (صحیح الجامع) فقراء و مساکین را از یاد مبر که از بهترین اعمال نزد الله متعال داخل نمودن شادی و خوشحالی در قلب مسلمان است و بدون شک شادی ای که با دادن یک وعده غذا در رمضان که مسکین حاصل نماید از دوستدارترین اعمال نزد الله متعال است . سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, :: 1:35 بعد از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
آمار كلي شهداي جنگ تحميلي تعداد ۲۱۳۲۵۵ نفر بوده كه شامل
۱۵۵۰۸۱نفر در درگيري مستقيم با دشمن از اين آمار تعداد ۱۵۵۲۵۹ نفر مجرد
مروری بر آمار شهداء، جانبازان و آزادگانمجموع شهدایی که در بنیاد شهید انقلاب اسلامی دارای پرونده هستند 219000 نفر می باشند که از این رقم حدود 20000نفر در درگیری با شرارت های ضدانقلاب و ترورهای منافقین به شهادت رسیده اند. افرادی که در درگیری های مستقیم دفاع مقدس شهید شده اند 172000 نفر و شهدای بمباران های دشمن 16000 نفر می باشند و به این ترتیب جمع شهدای جنگ تحمیلی به 188000 نفر می رسد رقم آزادگان ایران درجنگ42175 نفر می باشد بیشترین شهید دفاع مقدس را در سال 1365 داشته ایم با 41000 شهید سن 72% از شهداء (یعنی حدود 155000 نفر) بین 16 سال تا 25 سال است یعنی نوجوان و جوان بیشترین تعداد شهید از جهت سن 20 ساله می باشند با تعداد 30000 نفر در جنگ تحمیلی به طور میانگین از هر 230 نفر جمعیت کشور یک نفر به شهادت رسیده است. در این میان استان اصفهان از هر 144نفر یک نفر و قم از هر 148 نفر یک نفر و استان سمنان از هر 155 نفر یک نفر به شهادت رسیده اند. در میان اقشار جامعه روحانیت بیش از ده برابر میانگین کل جامعه به شهادت رسیده اند و بیش از 5 برابر میانگین جامعه شهید داده اند(یعنی فرزندانشان به شهادت رسیده اند). شهدای مؤنث بیش از 6400 نفر و نزدیک به 3% کل شهدا می باشند. حدود 56000 نفر از شهدا متاهل و بقیه مجرد بوده اند. اگر این نکته را که اکثریت قاطع شهداء مجرد بوده اند و در بین متاهلین، آنان که فرزندان کمتری داشته اند نسبت بیشتری را دارا هستند، در کنار این نکته قرار دهیم که حدود 97% شهداء به قشر مستضعف تعلق دارند، می توان این نتیجه را گرفت که هر که سبکبارتر بوده است سبکبال تر به معراج شهادت پرواز کرده است. این نکته را نیز باید یادآور شد که اکثریت شهداء از پایگاه مسجد و سنگر نمازجمعه و جماعت به جبهه عزیمت کرده اند و براساس تحقیقی که روی وصیت نامه شهداء انجام یافته انگیزه اصلی آنها در پیمودن راه شهادت به ترتیب الهام گیری از نهضت حسینی و پیروی از امام خمینی و دفاع از اسلام مورد تاکید قرار گرفته است و بــه ایــن ترتیـب نتیجه می گیریم که با سبکباری از تعلقات زندگی مادی به همراه انگیزه نیرومند ایمان به مبدأ و معاد و عشق و پیروی از جایگاه امامت و ولایت، روحیه شهادت طلبی به فعلیت و شکوفائی می رسد. و اما آمار جانبازان دفاع مقدس با درصدهای جانبازی آنها به این ترتیب می باشد: زیر 25% 219500 تا 50% 151800 تا 70% 19700 70% 7500 سایت تبیان - منبع::خلاصه جلسه درس حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان به نقل از سایت گسترش فرهنگ مذهبی
سید هادی کساییزاده: بیش از ۲۲ سال از پایان جنگ تحمیلی میگذرد ولی همچنان مشکلات و چالشهایی مانند رسیدگی به جانبازان و رزمندگان دوران دفاع مقدس، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، پیگیری غرامت جنگی و آلودگی محیط زیست مناطق جنگی هنوز به قوت خود باقی است.
جمهوری اسلامی ایران از شهریور ماه سال ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۷ با عراق در جنگ بود، به طوری که جنگ بین ایران و عراق به عنوان یکی از فاجعههای جنگی تاریخ بشری در قرن بیستم شناخته شده است، چرا که در این جنگ ارتش عراق از مواد شیمیایی علیه کردهای عراقی، مردم و نظامیان ایران استفاده کرد. این جنگ را جنگ تحمیلی نامیدند چون آغازگر آن عراق به رهبری صدام بود. البته سازمان ملل نیز عراق را به عنوان متجاوز جنگی اعلام کرد.
ولی داستان و روایت این جنگ به همین جا خاتمه نیافت چرا که ایران در دوران دفاع مقدس شاهد از دست دادن ۲۲۱ هزار و ۶۸۲ نفر از جوانان و فرماندهان خود بود. همچنین این جنگ ۵۵۴ هزار و ۸۵۸ رزمنده جانباز به یادگار گذاشت، به طوری که از این تعداد ۶۰ درصد جانباز زیر ۲۵ درصد و ۴۰ درصد باقی مانده جانباز ۲۵ درصد و بالاتر هستند.
البته در این میان آزادگان کشور (اسرای جنگ تحمیلی) که آمار آنها ۴۲ هزار و ۴۱ نفر است هم نقش مهمی در تاریخ جنگ ایفا کردهاند. نکته قابل توجه این است که آمار جانبازان مطرح شده از سوی بنیاد شهید آمار واقعی نیست چرا که بسیاری از قربانیان جنگ تحمیلی هیچ اقدامی برای ثبت نام خود در لیست جانبازی و قربانیان جنگ نکرده و گروهی هم به دنبال اثبات جانبازی خود هستند. سردار محمد باقر نیکخواه فرمانده پدافند شیمیایی دوران جنگ هم میگوید تنها ۲۵۰ هزار رزمنده در معرض گازهای شیمیایی بودهاند که با این آمار میتوان گفت که تعداد جانبازان جنگ تحمیلی عددی بیش از ۸۰۰ هزار جانباز است.
۲ میلیون کشته و زخمی عراقی در جنگ
در این میان هیچ گاه آمار رسمی از تلفات نیروهای عراقی در دوران دفاع مقدس اعلام نشد. ولی برای نخستین بار یاسین المعموری رئیس جمعیت هلالاحمر عراق اعلام کرد جنگ هشت سالهای که عراق علیه ایران داشت بیش از دو میلیون کشته و زخمی برای دولت بعث به همراه داشت.
این شهروند عراقی که امروز بر صندلی هلالاحمر عراق تکیه زده است، میگوید: ۸ سال جنگ ایران و عراق، ۸ سال جنگ صدام با ایران بود و مردم عراق هیچ گونه دخالت و رضایتی از این جنگ نداشتند و مبارزات مردمی در طول این سالها علیه رژیم بعث و صدام گواه بر این مدعا است. صدام حسین به دلیل داشتن تفکرات هیتلری حتی به مردم خودش هم رحم نمیکرد که گواه این مدعا حمله شیمیایی عراق به شهر حلبچه عراق است. در این جنگ تعداد یک میلیون مجروح و یک میلیون کشته عراقی به جای مانده است و زیرساختهای عمرانی و تاسیساتی و صنعتی عراق ویران شد.
سکوت وزارت خارجه در مورد غرامت جنگی
حال امروز حدود هشت هزار و ۴۰۰ روز یعنی بیش از ۲۲ سال از پایان جنگ تحمیلی میگذرد. جنگی تمام عیار با ۳ میلیون کشته و زخمی ولی سوال اینجاست که با توجه به اتمام جنگ با امضای قطعنامه ۵۹۸ و اعلام متجاوز بودن دولت عراق ایران اقدامی برای گرفتن خسارات و غرامت جنگی کرده است؟
سردار محمدباقر نیکخواه از فرماندهان دوران دفاع مقدس که امروز معاونت صنایع هوایی ایران را برعهده دارد هم معتقد است باید قوه قضائیه و وزارت امور خارجه در خصوص غرامت جنگی ایران از عراق اقدام کنند.
جانبازان همچنان به دنبال اثبات جانبازی
ولی ماجرای بعد از جنگ همین جا به پایان نمیرسد. در این میان دهها هزار جانباز شیمیایی و اعصاب و روان که مدرکی برای اثبات قربانی بودن خود ندارند سالهاست در انتظار رای کمیسیونهای پزشکی بنیاد شهید هستند تا جانبازی خود را اثبات کنند. در این میان تعداد زیادی از این جانبازان در این سالها غریبانه شهید شده و نامشان هیچ گاه به عنوان شهید ثبت نشده است.
تعطیلی ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
روایت هشت سال دفاع مقدس و روایت سالهای بعد از جنگ دو روایت متفاوت است. در دوران بعد از جنگ هیچ نهاد و سازمان و گروهی مسوولیت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه را به درستی انجام نداد و همین موجب شد زوایای پیدا و پنهان نعمتی به نام جنگ تحمیلی برای نسلهای جدید جامعه کمرنگ شده و منتقل نشود. هفتههای دفاع مقدس یکی پس از دیگری آمد و رفت و تنها بیلبوردها و پارچه نوشتهها و تبریکها باقی ماند. هر چند اقداماتی مانند ایجاد باغ موزه دفاع مقدس در تهران یا برخی شهرها نقطه عطفی در زنده کردن این ایام است ولی جای خالی بسیاری از سازمانهای مسوول همچنان به چشم میخورد.
ولی گفتن از دوران پس از جنگ بسیار تلختر از دوران دفاع مقدس است. سینمای دفاع مقدس، تئاتر دفاع مقدس، سریال و فیلمهای تلویزیونی، نشر و کتاب، جشنواره و سمینار و صدها اقدام هنوز نتوانسته است با نسل جدید ارتباط برقرار کند. به قول یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس که میگفت: ۵۰ سال بعد جوانان به دنبال ما میگردند تا عکس یادگاری بگیرند. تکهای از وسایل ما را میخواهند و یا یک یادگاری و دست خط، ولی ما آن زمان نیستیم.
رزمندگان فراموششدگان جنگ
اگر از موضوع فراموش شده ترویج فرهنگ ایثار و شهادت عبور کنیم نوبت به رزمندگان جنگ میرسد. آنهایی که هشت سال جنگیدند و امروز در غبار زمان و سختیهای زندگی فراموش شدهاند. هر چند گروه زیادی از رزمندگان جنگ از فیض شهادت و جانبازی بینصیب ماندند ولی تاثیرات پس از جنگ هنوز در روح و جسم آنان باقی مانده است. سوال اینجاست آیا سازمانهای مسوول اقدامی برای پایش سلامت رزمندگان کردهاند؟ آیا رزمندگان دوران دفاع مقدس تسهیلات دریافت میکنند؟ آیا خانواده آنها از خدمات رزمندهای سرپرست خانوار بهرهمند هستند؟ که پاسخها مشخص است! چرا که لایحه حمایت از ایثارگران سالهاست در کش و قوس مجلس و مجمع تشخیص مصلحت خاک میخورد.
هنوز جنگ ادامه دارد
بله ما داریم در مورد مشکلات رزمندگان، جانبازان و جامعه پس از جنگ تحمیلی سخن میگوییم. از سردشت با هزاران جانباز شیمیایی که هنوز پزشک متخصص جانبازان شیمیایی ندارد. از خاک مناطق جنگی که هنوز آلوده است و محیط زیست هیچ اقدامی برای پایش خاک مناطق جنگی نکرده است. از کشف بمب شیمیایی در سردشت تا مینهایی که هنوز روستائیان و شهروندان غرب کشور را و مناطق مرزی را تهدید میکند.
ما از هشت سال جنگ تحمیلی سخن میگوییم که ۲۲ سال از آن گذشته ولی آثارش همچنان باقی است. از خرمشهری که عروس خاورمیانه بود و هنوز مردمانش انگار در شهری جنگزده زندگی میکنند. از خوزستان و ایلامغرب و بانه میگویم. آری هنوز آثار جنگ باقی است انگار هنوز جنگ ادامه دارد. وقتی صدای نعرههای جانباز اعصاب و روان را از خانه اجارهای در یافتآباد میشنوم، وقتی دستان پینه بسته همسر جانباز ۵ درصد شیمیایی در شالیزار را میبینم که برای تامین داروی همسرش کار میکند به خود میگویم آری هنوز جنگ ادامه دارد.
بهتر است برای یک بار هم شده گروهی متخصص و کارشناس و دلسوز دور هم بنشینند و محاسبه کنند برای بازماندگان از جنگ چه اقداماتی انجام شده، وضعیت ترویج فرهنگ ایثار چیست؟ چقدر هزینه شده و چه پولهایی به بهانههای واهی هدر رفته است. کدام راه را اشتباه رفتیم و در کدام برنامه موفق بودیم. و سوال آخر اینکه ما بعد از شهدا چه کردیم.
منبع: خبرگزاری مهر سه شنبه 11 تير 1392برچسب:, :: 11:9 قبل از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
بسیج ، مدرسه عشق"
"بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش برگلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادتسر داده اند. بسیج، میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند. من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدا می خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند. چراکه در این دنیا افتخارم این است"که خود بسیجی ام " «امام خمینی (ره)»
عظیم ترین و ارزشمندترین سرمایه هرجامعه ، نیروی انسانی است که اساس تحرک و پیشرفت اجتماع به شمار می آید ؛ بدیهی است که حیات یک جامعه ، بروز تغییرات و ایجاد فعل و انفعالات در راهیابی به سوی کمال و تعالی، توسط جوانان صورت می گیرد و این واقعیتی انکار ناپذیر است، زیرا جامعه ای که فاقد پویایی ، حرکت و به طور اخص هدفمندی است ، محکوم به جمود ، رکود و سکون خواهد بود. جوانان می توانند همچون اهرمی نیرومند ، محرکه ای قوی، زمینه حرکت و شتاب به سوی فرهنگ و تمدن، اختراعات و ابتکارات را فراهم آورده، تکامل اجتماعی، آسایش، امنیت، رفاه و نیکبختی را در جامعه خویش پی ریزی نمایند. به دنبال پیروزی انقلاب، چون دست غارتگران استعمارگر از ایران قطع شد و منافع آنان به خطر افتاد، برای حفظ منافع خود، از هیچ دشمنی و شرارت علیه ایران فروگذار نکردند. درسالهای اولیه پیروزی انقلاب ، یکی ازخطراتی که انقلاب نوپای اسلامی را تهدید می کرد، حمله نظامی بود. امام خمینی در پنجم آذر ماه 1358، فرمان تشکیل بسیج را صادر و چنین فرمودند: «باید همه قوایمان را مجتمع کنیم برای نجات دادن یک کشور، باید اگر مسائلی برای ما پیش بیاید، هر چه هم سخت باشد، تحمل کنیم.... قوای خودتان را مجهز کنید ، تعلیمات نظامی پیدا کنید و به دوستانتان هم تعلیم دهید... مملکت اسلامی همه اش باید نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشد... همه جا باید اینطور بشود که یک مملکتی بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد، بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد.» هنوز یک سال از صدور فرمان امام نگذشته بود که رژیم بعث عراق علیه ایران دست به یک حمله همه جانبه زد. جوانان بسیجی که به فرمان امام در پایگاههای مقاومت گرد آمده بودند، با اشاره ایشان به جبهه های نبرد هجوم بردند و تا آخرین قطره خون خویش ، ایستادگی و مقاومت کردند. در طول هشت سال دفاع، بسیج آن چنان درخشید که دشمنان اعتراف کردند : قدرتی که در بسیج نهفته توان مقابله با یکایک ارتشهای کلاسیک جهانی را دارد. وظیفه بسیج فقط به جنگ و مسئله نظامی محدود نمی شود و امنیت داخلی کشور در سخت ترین شرایط یعنی دوران فعالیت منافقین و دیگر گروههای ضد انقلاب نیز به مدد نیروهای بسیج و پایگاههای مقاومت حفظ گردید. در حوادث طبیعی و بلایا، حضور بسیجیان گره گشای مشکلات و مایه دلگرمی مردم و مسئولین بوده است. کما اینکه در حادثه اسف بار زلزله رودبار در سال 1369، سرعت عمل و ایثار نیروهای مردمی در عملیات نجات به حدی بود که خارجیان حاضر در منطقه با اظهار تعجب از حضور گسترده بسیجیان ، اقرار کردند ، باوجود چنین نیروی کارآمدی به حضور آنان احتیاج نیست. اصولاً تفکر بسیجی کارسازترین عامل در سخت ترین میادین مبارزه بوده است. دریک جمله ، بسیج لشکری آماده ، مخلص و همواره گوش به فرمان رهبری است . گرامی باد یاد وخاطر، شهدای بسیجی هشت سال دفاع مقدسدو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:, :: 12:4 قبل از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
سیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند.
ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مدظله العالی): ـ بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطهای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است. ـ پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحناه و فداه) مهدی موعود عزیز یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است. ـ شما جوانان بسیجی و سپاهی و جوانان مؤمن آگاهی را با احساس مسئولیت و شور و شعور همراه کردید. ـ نیروهای نظامی و بسیجی ما مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانهای که هیچ خدشهای در آن راه ندارد, محسوب میشوند. ـ انکار بسیج, انکار بزرگترین ضرورت و مصلحت برای کشور است. ـ اگر بسیج در دوران پس از جنگ نبود و اگر امروز هم نباشد, کمیت این انقلاب و این نظام واهمة حرکتهای سازندة این کشور لنگ است. ـ انکار بسیج و بیاحترامی به آن یا نابخردانه است یا خائنانه است. ـ تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد, به نیروهای بسیج, به انگیزة بسیح به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است. ـ فرزندان بسیحیام با حضور خود در هر صحنهای که لازم است دشمنان زبون را مرعوب و منکوب سازند. ـ بسیج, یعنی نیروی کارآمد کشور برای همة میدانها ـ همه جا چیزی شبیه بسیج هست, تنها به این درخشندگی, به این فراگیری, به این زیبایی, به این فداکاری, من در جایی سراغ ندارم. ـ این فداکاری, من در جایی سراغ ندارم. ـ نیروی عظیم بسیج مردمی است, این بسیج در همة قشرها هست. ـ بسیج, اختصاص به یک منطقة جغرافیایی ویک منطقة انسانی و طبقاتی و قشری ندارد, همه جا هست. ـ ایمان عاشقانه, ایمان عمیق, ایمان توأم با عواطف که از خصوصیات ملت ایران است باعث درخشان شدن بسیج شد. ـ دانشجوی بسیجی دشمن کمین گرفته را از یاد نمیبرد و غافلانه خو و دانشگاه و کشورش را به دست تطاول دشمن نمیسپرد. ـ بسیاری از پیشرفتهای کشور مرهون تفکر بسیجی است. ـ هریک از آحاد قشرهای مختلف جامعه که دارای روحیة حساس مسئولیت و ایمان باشد, بسیجی است. ـ بسیاری از پیشرفتها و موفقیتهای نظام اسلامی در عرصههای مختلف مرهون تفکر و میل بسیجی است. ـ بسیجی یعنی علی که تمام وجودش وقف اسلام بود.
امام و ولایت در کلام شهیدان (سردار شهید روح الله شکوری، زنجان). بسم الله الرحمن الرحیم بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) ـ در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجیم. مادران شهدا... طلاهایش را که داد، از در ستاد پشتیبانی جنگ بیرون رفت جوان داد زد: خانوم! رسید طلاها!!! خندید و گفت: من برای پسرم هم رسید نگرفتم برگرفته از مدیر وبلاگ بسیج و لایتمداری> جواد قدرتی یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, :: 10:34 بعد از ظهر :: نويسنده : مرتضی احمدی
همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) مجلس روضه همراه با سخنرانی و مدیحه سرائی در محل هیئت حسینی شیرآباد برگزار گردید. این مراسم همزمان با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء به امام حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقای مهاجریان امام جمعه محترم شهرستان طبس آغاز شد و سپس امام جمعه در رابطه با فضایل و مناقب حضرت زهرا (سلام الله علیها) به بیان روایات و احادیث در این زمینه ایراد سخنرانی نمودند و اینکه برای گرفتن حق، انسان باید تلاش کند، هر چند که تنها باشد و حامی و پشتیبانی نداشته باشد؛حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) علیرغم اینکه تنها بوده اما در دفاع از حق از هیچ کوششی دریغ نکردند. در ادامه این مراسم مداحان اهل بیت(علیه السلام) آقایان احمد باقری،حسن آذرنیوشه و سید عباس هاشمی به مدیحه سرائی پرداختند. و سپس روحانی مستقر روستا (حجه الاسلام حجی آقایی) ضمن تشکر از حضور عزیزان در مراسم شب شهادت حضرت زهرا اطهر(سلام الله علیها)، گزارشی از برنامه های فرهنگی روستا همچون، مراسم اعتکاف، اقامه نماز جماعت صبح،راه اندازی بانک CDو... پرداختند. در پایان این مراسم همه عزاداران بر سر سفره حضرت مهمان گردیدند. ضمنا همزمان با برگزاری مراسم با گذاشتن صندوق در صحن هیئت برای زلزله زدگان استان بوشهر کمک از بین محبین حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)جمع آوری شد.
شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, :: 10:29 بعد از ظهر :: نويسنده : مرتضی احمدی
چرا حجابت رو رعایت نمی کنی..... چون هنوز بچه ام و تنها ۱۸ساله امه چرا نماز نمی خونی ....... چون هنوز بچه ام و تنها ۱۸ساله امه چرا بانامحرم حرف می زنی ........چون بچه هستم و تنها ۱۸ساله امه چرا و چون های زیادی ولی یادمان باشد فاطمه هم تنها ۱۸سال داشت... برگرفته از وبلاگ پسری از...
17 فروردين 1392برچسب:, :: 10:12 بعد از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
دو حکایت خواندنی از آیتالله شیخ محمد حسین زاهد تعمق
و تدبر در زندگی فردی واجتماعی عالمان دین و سلوک رفتاری و اخلاقی آنان بی
شک می تواند ما را در تهذیب نفس و آراستگی به اخلاق اسلامی و رعایت حقوق
دیگران یاری رساند.
به گزارش سرویس علمی و فرهنگی خبرگزاری حوزه، آیت الله شیخ محمد حسین زاهد که در جوانی به شغل نفت فروشی در تهران اشتغال داشت گاه به گاه در درس مرحوم آقا سید علی مفسر حاضر می شد یکی از روزها که با چرخ نفت فروشی گذارش به کنار مسجد جامع تهران افتاده بود ، دقایقی در پای درس آیت الله مفسر نشست ، ولی درآن مجلس یکباره انقلاب و جرقه ای الهی در قلب و جانش پیدا شد و به طور قطع تصمیم گرفت تا از آن به بعد به فراگیری علوم دینی بپردازد و به سلک روحانیت در آید.وی تحصیلات خود را در تهران و مشهد ادامه داد و از محضر بزرگان بسیاری بهره برد. *بیرون آمدن شما امر به معروف و نهی از منکر است فرزند آیت الله شاه آبادی نقل می کند : بین ایشان (مرحوم شیخ محمد حسین زاهد) و والد مرحوم ما ( آیت الله شاه آبادی- ره ) رابطه و علاقه خاصی وجود داشت و غالبا" مشکلات خود را با پدرم مطرح می کرد. روزی ایشان به من گفت: یک سؤالی دارم، می روی از پدرت می پرسی، بگو چشمانم خیلی ضعیف است و خوب نمی بینم لذا وقتی به بازار می آیم با مردم یا حتی زنان برخورد می کنم و متوجه نمی شوم، آیا صلاح می دانید از خانه بیرون نیایم تا این مشکل پیش نیاید؟ وقتی من پیغام آقا را رساندم پدرم فرمود: می روی پیش شیخ محمد حسین زاهد و از جانب من می گویی، بیرون آمدن شما امر به معروف و نهی از منکر است ولو اینکه اتفاقا" با کسی برخورد کنید و اصلا" وجود شما در بیرون تبلیغ و ترویج دین و معرفی روحانیت است. بچهها را جذب مسجد کنیم یکی از شاگران ایشان نقل می کند :زمانی که کودک بودیم محل بازی ما معمولا" جلوی مسجد بود طبق معمول هم سر و صدا داشت. روزی هنگام بازی، کسی از طرف آقا آمد و گفت: آقا فرموده اند: بزرگتر بچه ها نزد من بیاید، بعد از مشورت، بچه ها مرا انتخاب کردند. رفتم خدمت ایشان. وقتی خدمت ایشان رسیدم، خیلی احترام گذاشت، بعد فرمود: داداشی نمی خواهی با من رفیق بشوی، با این کلام خیلی در دلم ذوق کردم و مجذوب ایشان شدم. فردا شب تمام بچه های محل را به مسجد بردم، یادم نمی رود صحنه خیلی جالبی اتفاق افتاد، همه صف اول ایستاده بودیم و در همان حال بازیگوشی می کردیم و همدیگر را هل می دادیم. بالاخره صبر یکی از نمازگزاران تمام شد و فریاد زد مسجد جای بازی نیست و ما خیلی ترسیدیم، آقا ابتدا آن شخص را آرام کرد . بعد از آرام شدنش برای اینکه اهمیت کار را به او بفهماند فرمود: اگر من و شما را سر خیابان لاله زار رها کنند، مستقیم به مسجد امین الدوله می آییم، اما این بچه ها در طول مسیر ممکن است ده جا گیر کنند، دام های شیطان گسترده است، با این وضعیت باید این بچه ها را جذب مسجد کنیم. منبع :حکایات صالحین
17 فروردين 1392برچسب:, :: 10:12 بعد از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
پاسخ آیتالله العظمی مکارمشیرازی به چند پرسش درباره ایام فاطمیه خبرگزاری
حوزه: حضرت آیت الله مکارم شیرازی به چند پرسش درباره فاطمیه و برخی مباحث
پیرامون آن پاسخ داده اند. پاسخ به شبهاتی پیرامون ایام فاطمیه و شهادت
حضرت زهرا (سلام الله علیها ) از جمله این پرسش هاست که تقدیم می شود.
*تاریخ شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در منابع سوال: اینکه سه فاطمیه داریم آیا بر اساس سند های شیعی می باشد یا خیر؟ آیا اینکه می گویند دهه فاطمیه 45 روزه ای نداریم چقدر صحت دارد؟ معیار شروع دهه فاطمیه چه زمانی است؟ قبل از شهادت یا بعد از روز شهادت شروع می شود؟ پاسخ: در مورد سالروز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) دو روایت است یکی اینکه ایشان 75 روز بعد از رحلت پیغمبر اکرم (ص) به شهادت رسیدند که می شود 13 جمادی الاول و دیگری اینکه 95 روز بعد از رحلت پیغمبر به شهادت رسیدند که می شود 3 جمادی الثانی و طول این 20 روز را ایام فاطمیه نامیده اند. *حدود ایام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) سوال: احتراماً محدوده دو دهه فاطمیه را بیان فرمایید و همچنین برگزاری مراسم جشن عقد و عروسی و امثال آن در این مدت چگونه است؟ پاسخ: سه روز 13 و 14 و 15 جمادی الاول و سه روز 1و 2 و 3 جمادی الثانی بنابر معمول به «فاطمیه» اختصاص دارد ولی در بین این دو برگزاری مراسم عقد و عروسی (با رعایت تمام موازین شرعی) مانعی ندارد. *پوشیدن لباس مشکی و عزاداری برای حضرت فاطمه زهرا (س) سوال: آیا پوشیدن لباس سیاه در ایام شهادت حضرت زهرا با توجه به وحدت و کراهت لباس سیاه جایز است؟ آیا برپائی مراسم عزاداری در ایام فاطمیه با توجه به مخالفت برخی دستگاههای کشور جائز است؟ آیا در خانه حضرت زهرا (س) را آتش زدند یا شهادت ایشان طبق گفته برخی افسانه است؟ پاسخ: 1- با توجه به این که پوشیدن لباس مشکی در ایام شهادت حضرات معصومین نوعی تعظیم شعائر الهی محسوب می شود کراهت ندارد. 2- هرگاه مراسم به شکلی برگزار گردد که باعث تفرقه صفوف مسلمین نگردد هیچ کس نباید مانع آن گردد و کسانی که مانع برگزاری می شوند تصورشان این است که بعضی از عزاداران شعارهای تندی بر ضد اهل سنت می دهند که در این شرایط باعث تفرقه است. 3- آن حضرت به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند. اسناد این سخن را در کتاب یورش به خانه وحی به نقل از کتابهای اهل سنت آورده ایم. *تعبیر سیدة النساء العالمین برای حضرت زهرا (س) سوال: چرا ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را سیده النساء العالمین میدانیم؟ چرا که در قرآن از او نامی نیامده است در حالیکه در قرآن از حضرت مریم به این عنوان یاد شده است و ما او را منحصر به زمان خودش می دانیم؟ پاسخ: این تعبیر در برخی از روایات آمده است و سوره هل أتی و کوثر در واقع در شأن آن بزرگوار است و همچنین آیه تطهیر و مباهله.
17 فروردين 1392برچسب:, :: 10:12 بعد از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
سد کریت طبس، کهنترین و بلندترین سد قوسی جهان است.سید مهدی قیصری: در کتابهای تاریخی روایات مختلفی درباره قدمت بند کریت نقل شده است، برخی آن را متعلق به دوره مغول و برخی متعلق به ۷۰۰ سال قبل میدانند.وی ادامه داد: اما روایت مستند حکایت از تعمیر این بند در اواسط قرن پنجم هجری دارد و این را میرساند که زمان ایجاد سد کریت پیش از قرن پنجم بوده، یعنی عمر سد بیش از یک هزار سال است. سرپرست نمایندگی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان طبس افزود: بهطور کلی با توجه به تنوع مصالح بهکار رفته و ساختار کلی بنا که در مرحله تعمیر روی آن انجام گرفته، میتوان استنباط کرد که بند کریت متعلق به چند دوره زمانی مختلف است. وی یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این بنا که هنر سدسازی ایرانیان را آشکار میکند قوسی بودن آن دانست و بیان داشت: بندهای قوسی مقاومت بیشتری در مقابل فشارهای ناگهانی، زلزله و حوادث طبیعی دارد. قیصری یادآور شد: از ۲ هزار سال پیش تا اوایل قرن بیستم، بلندترین سدهای قوسی جهان «کریت طبس»، «ایزد خواست فارس» و «کبار قم» همگی در ایران احداث شده بودند که در این میان سد کریت طبس با ارتفاع ۶۰ متر برای مدت ۵۵۰ سال بلندترین سد جهان محسوب میشده و هماکنون نیز یکی از بزرگترین شاهکارهای صنعت مهندسی ساختمان بهشمار میرود. وی خاطرنشان کرد: رئیس اسبق کمیته بینالمللی سدهای بزرگ، سد کریت را «شگفتآورترین دستآورد بشر در قرون وسطی» نامیده است. سرپرست نمایندگی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان طبس به بیان مشخصات فنی سد کریت پرداخت و گفت: ارتفاع قسمت بیرونی بند از کف رودخانه ۵۲ متر، عمق حوضچه آبگیر ۲۰ متر، طول آن در قسمت تاج ۵۲ متر و ضخامت تاج آن تنها ۱٫۲ متر بوده و در چهار مرحله احداث شده است. وی با اشاره به اینکه سد کریت فاقد سرریز است افزود: برآورد میشود که این سد بیش از یک هزار مرتبه روگذری سیلاب را تجربه کرده است. سید مهدی قیصری ادامه داد: در بدنه بند دریچه و مجرایی برای انتقال آب به پشت بند و سوراخهای متعددی در ارتفاع بند وجود دارد که اندازههای دقیق و متناسبی دارد که این سوراخها بهنام «قفل» خوانده میشود. وی اضافه کرد: حدود ۱۵۰ سال قبل چهار متر به ارتفاع بند افزوده شده که این افزایش سبب جلوگیری از متروکه شدن این بند شده است. سرپرست نمایندگی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان طبس سد کریت را نمونهای عالی از طراحی و ساخت سد در بهترین و علمیترین ساختگاه معرفی کرد و این کار را بیانگر دقت و دانش بالای سدسازی در قدیمالایام در کشور باستانی ایران دانست. وی خاطرنشان کرد: احداث سد روی طاق برای حذف تونل انحراف، بهکارگیری برج آبگیری برای کاهش سرعت آب و استفاده از گزینه مقاوم در مقابل سیلاب، نمونههای عالی از خلاقیت و روش ابتکاری در ساختن این سد است و آجرهای مربعی شکل، سنگ و ساروج، آهک و خاک رس از عمدهترین مصالح بهکار رفته در سد است. قیصری گفت: بهعلت توپوگرافی خاص ساختگاه، ارتفاع بلند، احداث چند مرحلهای، استفاده از تمامی المانهای سازهای مشابه سدهای جدید و از همه مهمتر مقاومت مناسب بدنه این سد در زلزلههای تاریخی منطقه بهویژه زلزله سال ۱۳۵۷ طبس، ساختمان این سد دارای ویژگیهایی خاص است. وی ادامه داد: زلزله سال ۱۳۵۷ طبس با شدت ۷٫۸ ریشتر و حداکثر شتاب ۰٫۷۵ گرم نیز موجب خسارات عمدهای به سد نشده است. سرپرست نمایندگی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان طبس افزود: ساختمان این سد به علت عوامل مختلف اجتماعی، طبیعی و بهرهبرداری نادرست دستخوش آسیب و تخریبهایی شده که میتواند پایداری سازه سد را تهدید کند. سد کریت در کیلومتر ۵۶ جاده طبس به دیهوک و در ادامه جاده روستای چیروک واقع شده و فاقد امکانات اقامتی و رفاهی است. این سد در سال ۱۳۷۹ به شماره ۳۵۲۳ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. همچنین در مجاورت سد قدیمی کریت، سد جدید مخزنی کریت روی رودخانه کریت احداث شده که از نوع بتنی قوسی وزنی بوده و طول تاج آن ۳۲۱ متر و ارتفاع از پی آن ۵۳ متر است. سد جدید علاوه بر تنظیم ۶۲٫۷ میلیون مترمکعب آب در سال، آب مورد نیاز ۸۰۰ هکتار از اراضی کشاورزی منطقه را تأمین میکند.
17 فروردين 1392برچسب:, :: 10:12 بعد از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
![]() اوضاع تولید چادر مشکی در سال تولید ملی؛ گلشن: ایران با مصرف 40 میلیون متر پارچه چادر مشکی در سال، بزرگترین مصرفکننده این پارچه در جهان است، اما بهجای آنکه صادرکننده آن هم باشد حتی سالانه دستکم 20 هزارتن از این پارچه، معادل 98 میلیون دلار را وارد میکند. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی گلشن، به نقل از خبرگزاری فارس، رهبر معظم انقلاب بارها در خصوص برتر بودن حجاب «چادر» برای حضور زنان در جامعه تأکید داشته اند که یکی از این موارد بیانات ایشان در ۲۰ مهر ۱۳۷۳ در جمع پرستاران است که فرمودند: «مردم ما چادر را انتخاب کردهاند. البته ما هیچ وقت نگفتیم که حتماً چادر باشد و غیر چادر نباشد. گفتیم که چادر بهتر از حجابهاى دیگر است. ولى زنان ما مىخواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پیش از آنکه یک حجاب اسلامى باشد، یک حجاب ایرانى است. مال مردم ما و لباس ملى ماست.» از سوی دیگر امسال نیز سال تولید ملی نامگذاری شد و روزهای پایانی آن در حال طی شدن است. اما در خصوص تولید پارچه چادر مشکی که سالها ژاپن و کره محصولاتشان را به کشور ما به عنوان بزرگترین مصرف کننده چادر مشکی در جهان، تحمیل کردند چه اقداماتی انجام شده است؟ تعطیلی کارخانه های تولید چادر مشکی علیرضا حائری، دبیر انجمن صنایع نساجی با اشاره به اینکه سود واردات پارچه چادر مشکی، مانع از تولید آن در کشور شده و در حال حاضر ۹۵درصد نیاز بازار از طریق واردات تأمین میشود، می گوید: چند سال پیش کارخانه ایران مرینوس با سابقه ۳۰ ساله و تخصص در تولید پارچههای فاستونی، یک کار تحقیقاتی انجام داد و اعلام کرد که موفق به بافت پارچه چادر مشکی و دسترسی به تکنولوژی رنگ این نوع پارچه شده است. در حال حاضر حدود ۲ سال است که تولید پارچه چادر مشکی در این کارخانه کاملاً متوقف است و در این واحد فقط پارچه فاستونی تولید میشود. به گفته وی، کارخانههای کرپناز، حجاب شهرکرد و نای زرین اصفهان هم با هدف تولید پارچه چادر مشکی احداث شده بودند که کارخانه نای زرین پس از مدتی فعالیت تعطیل شد، کارخانه کرپناز نیز فقط تولید پارچههای سبک سیستم پنبهای دارد و پارچه چادر مشکی در این کارخانه تولید نمیشود. کارخانه حجاب شهرکرد هم مقدار محدودی تولید پارچه چادر مشکی دارد که فقط حدود ۵ درصد از نیاز بازار را جوابگو است به طوریکه تولیدات این کارخانه تنها سالانه به ۲ میلیونمتر میرسد که در مقایسه با نیاز ۴۰ میلیون متری کشور رقم قابل توجهی نیست. دبیر انجمن صنایع نساجی تصریح می کند که در سال گذشته ۲۰ هزار تن پارچه تحت عنوان پارچه چادر مشکی به ارزش ۹۸ میلیون دلار به کشور وارد شد. غفلت از تولید چادر مشکی/ دولت، یارانه اختصاص دهد لاله افتخاری، عضو فراکسیون زنان مجلس نیز می گوید: با وجود استفاده از چادر مشکی در کشور ما، متأسفانه هنوز در داخل کشور، تولیدات قابل قبولی در این زمینه نداریم و دولت باید با در نظر گرفتن یارانه، زمینه تولید آن را در کشور فراهم کند. وی تأکید می کند: رونق کارخانه های نساجی در داخل کشور در این زمینه، باید مورد توجه وزارت صنعت قرار گیرد. قیمت بالای چادر مشکی در کشور یکی از محلهای اصلی فروش پارچه چادر مشکی در پایتخت، بازار پارچه فروش های مولوی است. درباره قیمت های هر قواره پارچه چادری از یکی از مغازه داران سوال می کنیم که قیمت ها را برای هر قواره که معمولاً ۵ متر است بین ۴۰ هزار تومان تا ۲۰۰ هزار تومان اعلام می کند. درباره علت تفاوت زیاد قیمت ها که می پرسیم می گوید: «بستگی دارد که پارچه چادری برای ژاپن باشد یا کره یا کشورهای متفرقه دیگر. پارچه چادر مشکی که سخت تر، هم گیر می آید پارچه اصل ژاپن است. پارچه چادری ژاپن، گران تر است.» پارچه های چادری را که با دست به سمت آنها اشاره می کند به نام های مختلفی می خواند، میتسوبیشی، کن کن، الماس و… اسامی که به گفته او خیلی از آنها را خود واردکنندگان، روی این پارچه ها گذاشته اند. مدل به سر گذاشتن چادر مشکی طی دهه اخیر، دستخوش تحولات بسیاری شده، تغییراتی که به منظور حضور راحت تر زنان در جامعه رخ داده است، تا پیش از این تنها مدل های رایج چادر، چادر ساده و چادر عربی بود. اما در این سالها مدل های مختلفی چون چادر ملی، چادر دانشجویی، چادر جلابیب، چادر لبنانی، چادر قجری و… به واسطه برپایی جشنواره های حجاب و مد و لباس، تولید شده و مورد استقبال مردم نیز قرار گرفته است. در حال حاضر قیمت معمول این چادرها با توجه به پارچه های وارداتی آنها از ۴۰ هزار تومان شروع می شود تا حول و حوش ۱۰۰ هزار تومان. البته بعضی از مدل های آنها که با سنگ ها و دوخت هایی تزئین شده اند و شکل مجلسی به خود گرفته اند رقم هایی بسیار بالاتر دارند. قیمت بالای چادر، توطئه ای درباره حجاب است در حال حاضر نمایشگاه مد و لباس فجر در مصلای تهران برپاست، نمایشگاهی که در کنار انواع مانتوها، مدل های مختلف چادر مشکی را نیز به نمایش گذاشته و می فروشد. خانم چادری میانسالی که در این نمایشگاه، مشغول برانداز کردن چادرهای دانشجویی است درباره قیمت چادرها می گوید: دو دختر چادری دارم که فقط برای چادر هر کدام باید ۵۰ هزار تومان، هزینه کنم، ضمن اینکه هزینه مانتو و شلوار و بقیه لباس ها هم هست. این خانم تأکید می کند که قیمت بالای چادر، خانواده هایی را که سطح درآمد پایینی دارند وسوسه می کند تا فرزندانشان را از پوشش چادر، محروم کنند. به اعتقاد این مادر، قیمت بالای چادر مشکی در کشور، توطئه ای است از سوی کسانی که نمی خواهند مردم این سرزمین، حجاب اصیل خودشان را حفظ کنند. یکی از فروشندگان چادر هم می گوید: باید ریشه اینکه چرا چادر مشکی در کشور در سطح انبوه، تولید نمی شود معلوم شود و اینکه چرا دولت در این بخش، هزینه نمی کند؟ قیمت چادر مشکی غیرمنطقی است حمید شاه آبادی، معاون هنری وزیر ارشاد هم در این زمینه به خبرنگار فارس می گوید: حتی اگر چادر به قیمت آزاد به کشور وارد شود، هیچ دلیلی برای بالا بودن قیمت آن تا حدی که هماکنون در بازار به فروش میرسد دیده نمیشود. وی با انتقاد از عدم تولید چادر مشکی در داخل کشور با توجه به استفاده زیاد از این محصول تأکید می کند: وزارت ارشاد هم درباره عدم تولید چادر مشکی در داخل کشور به وزارت صنعت انتقادهایی داشته و البته این وزارتخانه هم توضیحاتی را ارائه داده است که این توضیحات قانع کننده نیست. معاون وزیر ارشاد تصریح می کند که حتی اگر چادر به قیمت آزاد به کشور وارد شود بازهم قیمتی کههماکنون چادر به آن قیمت در بازار به فروش میرسد منطقی نیست و این امر نیازمند تدابیر جدی وزارت صنعت و حوزه بازرگانی است. شاه آبادی می دهد: وزارت صنعت و دولت قولهایی دادهاند که در سالهای آینده کارخانه تولید چادر مشکی در کشور احداث شود تا بتواند پاسخگوی نیاز داخلی کشور باشد. ارتباط تولید چادر مشکی و تحریم ها فاطمه آلیا، نماینده مجلس نیز درباره وابستگی کشور به واردات چادر مشکی به خبرنگار فارس می گوید: در مجلس هفتم این مباحث را در تصویب قانون ساماندهی مد و لباس داشتیم. زمینه تولید چادر مشکی در کشور وجود دارد فقط باید یک اراده ای شکل بگیرد. این موضوع شاید ارتباطی هم با تحریم ها در کشور نداشته باشد. دولت باید تسهیلاتی را در این زمینه لحاظ کند و وزارت صنعت هم حمایت کند. وی تأکید می کند که در قانون ساماندهی مد و لباس هم آوردیم که تعرفه واردات باید به گونه ای باشد که اجناس، ارزان تر از اجناس داخلی درنیاید چون مشتاقان واردات بی رویه باعث سرخوردگی تولیدکنندگان داخلی می شوند. باند واردکنندگان نمی گذارند پارچه تولید شود/ سود کلان واردکنندگان چادر جمشید بصیری، دبیر سابق انجمن نساجی ایران با صراحت بیشتری درباره علت عدم تولید چادر مشکی در کشور و موانع پیش روی تولیدکنندگان می گوید: اصل قضیه این است که تجارت چادر مشکی ارزان تر، پرسودتر و راحت تر از تولید آن است. وی به خبرنگار فارس می گوید: وقتی پارسال ۱۷ میلیون دلار پارچه چادر مشکی وارد کشور شده و ۱۷۰ میلیون دلار فروش می رود، چطور کسی سراغ تولید می رود؟ دبیر سابق انجمن نساجی ایران ادامه می دهد: وقتی به این راحتی به سود می رسند دیگر چرا طرف، برود زمین بخرد، ساختمان بسازد، ماشین آلات بخرد و کارشناس استخدام کند تا پارچه تولید کند. بصیری درباره مراحل تولید چادر مشکی هم می گوید: تولید آن چیز خاصی نیست، مسئله این است که عده ای خاص، سود کلانی از این شرایط می برند، واردکنندگان در برابر تولید خوب، مقاومت می کنند. باند واردکنندگان نمی گذارند پارچه تولید شود. وی تأکید می کند که مشکل ما تحریم ها نیست، مشکل ما از درون است، مشکل ما عده ای از واردکنندگان است که از این شرایط، سود می برند. در شرایط کنونی که به اذعان فعالان عرصه نساجی کشور سالانه ۴۰ میلیون متر پارچه چادر مشکی در کشور مورد استفاده قرار می گیرد، آیا این رواست که ۹۵ درصد آن وارداتی باشد و ما به عنوان کشوری اسلامی با پیشینه تاریخی غنی، چشم به دست های چشم بادامی ها بدوزیم تا پارچه حجاب ما را تأمین کنند؟ آیا هنوز وقت آن نرسیده است که دستگاه های نظارت کننده به سراغ مافیای واردات چادر مشکی و سودهای کلان آن هم بروند؟ چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 9:14 بعد از ظهر :: نويسنده : مرتضی احمدی
ای مسجد النبی گل نیلوفرت چه شد؟ یاس کبود سوخته ی پرپرت چه شد؟ ماه غروب کرده ی پیش از غروب عمر خورشید اوفتاده به پشت درت چه شد؟ ![]()
چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:, :: 7:45 بعد از ظهر :: نويسنده : علی آذرنیوشه
حدود ده سال است که ساکن مجیدیه هستیم و در تمام این مدت با یک خانواده ارمنی همسایه ایم که انسانهای شریفی هستند، حدود یک سال پیش دختر همسایه مبتلا به بیماری ای شد که باعث فلج شدن هر دو پایش گردید. از آن روز مدام مداوا و طبابت و عوض کردن این دکتر و آن دکترشان شروع شد، ولی فایده ای نکرد پارسال یه روز (أیام فاطمیه بود ) که مرد همسایه داشت میرفت سر کار من هم از در بیرون میرفتم و باهم روبرو شدیم و پس از سلام و احوالپرسی جویای احوال دخترش شدم. گفت: این همه دکتر متخصص و گران قیمت هیچ تاثیری نداشت و هنوز دخترم قادر به حرکت نیست. به او گفتم: میخواهی دکتر متخصصی را به تو معرفی کنم که حتما این درمان از دستش بر میاد؟؟ گفتم: ما مسلمونا یه بانوی بزرگواری داریم به اسم حضرت فاطمه زهرا (س) اگر به او متوسل شوی و از او بخواهی مطمئنم مشکلت حل میشود. وقتی این را شنید لبخندی زد و سوار ماشینش شد و گفت: از اینهمه دکتر فوق تخصص و متخصص چکاری بر آمد که از توسل بربیاد؟ ولی دوستام چند تا فوق تخصص که تازه از اروپا آمده اند بهم معرفی کردند. سراغ اونها میرم ببینم چکار میکنند، و خداحافظی کرده و رفت. ناگهان یاد حرفهای تو افتادم و در دلم متوسل شدم به همان کسی که گفتی و گفتم: ای خانم بزرگواری که فلانی تو را معرفی کرد و من اسمت را یادم نیست ، من تاجر فرش هستم، نذر میکنم که اگر دخترم را شفا بدهی ، برای تمام صحن های حرمت فرش دستباف هدیه میکنم، در همین حال و هوای خودم بودم که دیدم دخترم مرا تکان میدهد، به خودم آمدم ، دخترم گفت : بابا ببین من راه میرم. اون خانم گفت: بابات از من خواسته که تورو خوب کنم. از جات بلند شو و منو بلند کرد و من تونستم رو پاهام واستم و راه برم. و حالا در حالی که از تو برای معرفی این خانم خیلی ممنونم ، ازت خواهش میکنم آدرس حرمش رو بدی تا من نذرمو ادا کنم یا رب الزهرا بحق الزهرا اشف صدر الزهرا بظهور الحجه با تشکر از م.نیکسیرت که این مطلب را برای بنده ارسال کردند التماس دعای فرج آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |